امثال کرباسچیها به دنبال ماسمالی جرم بزرگ فتنهگران هستند تا مردم جرم بزرگ اقتصادی امثال او را از یاد ببرند و امیدی به قاطعیت برخورد نظام با متخلفان دانهدرشت اقتصادی و سیاسی نداشتهباشند.
شاید اولین چیزی که از آخرین رفتارهای کرباسچی در ذهنها تداعی میشود دور زدن مهدی کروبی توسط وی در انتخابات 88 بود. کسی که در ستاد انتخاباتی کروبی بود و قرار بود در صورت پیروزی وی معاون اول وی شود، اما خودش به کروبی رای نداد؛ زیرا که اعتقادی بر پیروز شدن وی در انتخابات نداشت و جالبتر اینکه پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 در روز ۲۳ خرداد در مصاحبه ای با شبکه بی بی سی فارسی با استناد به تعداد اعضای ستاد انتخاباتی کاندیدای متبوعش در سراسر کشور نتایج انتخابات را زیر سوال برد.
اما گذشته از پوشش آدمی که در طول گذر زمان میتواند تغییر یابد، افکار و عقاید آدمی هم میتواند دچار تغییر شود که شاید مصداق تغییر آشکار در لباس و اندیشهها را بتوان در شیخ غلامحسین کرباسچی مشاهده کرد که در گذر زمان وی از نمایندگی ولی فقیه در ژاندامری به یک مدیر متخلف در شهرداری تهران تبدیل میشود.
شیخ غلامحسین کرباسچی آنقدر به خود اعتماد به نفس دارد که در جلسه ضیافت افطاری رییس جمهور بنابر روایت محسن کوهکن میگوید: بخشی از نسل یک دهه بعد از انقلاب مسیری متفاوت با نسل قبل را طی میکنند و گفت که باید دید که ما چقدر در دیندار کردن آنها موفق بودهایم و در پاسخی قاطع باید به ایشان جواب داد، اگر معیار دینداری شما هستید با حزب ثروتمندی همچون کارگزاران و تخلفی میلیاردی در شهرداری تهران، نسل جدید تمایلی به دیندار بودن مورد اشاره شما ندارند.
اما این غلام سران فتنه در بخش دیگری از سخنان خود سعی در تطهیر سران فتنه میکند و میرحسین موسوی را سیدی مظلوم برمیشمارد و با بچه انگاشتن میرحسین موسوی ادامه میدهد: وی کلا نظام را قبول دارد و نیت بدی از فتنهگریهای سال 88 نداشت؛ حال اینکه بر همگان آشکار است که میرحسین که روزی در سمت نخستوزیر این مملکت بود، نه تنها آدم ساده لوحی نمیباشد، بلکه دقیقا خودش هم میدانست که دنبال چیست و تنها در نابودی نظام و برآورد قدرت مردم اشتباه کرده بود.
هر چند هدف کرباسچی از تطهیر سران فتنه خیلی مشخص نیست، چرا که واقعا بعد از تجربه مهدی کروبی معلوم شد که نمیتوان به حمایت وی از هیچ شخصی دل بست اما با بازخوانی بخشی از مصاحبه وی با خبرگزاری مهر در 12 اسفند 1391 میتوان به این موضوع پی برد که کرباسچی به نوعی به دنبال لاپوشانی ظلم میرحسین موسوی بر سلامت انتخابات بر نظام جمهوری اسلامی ایران بودهاست خود نیز دچار تناقض دفاع و واقعیت شده است که به چندی از آن اشاره میشود.
کرباسچی در این مصاحبه در پاسخ به این سوال خبرنگار مهر که« چرا موسوی و کروبی طبق قانون به آراء سال 88 تن ندادند و البته اعتراضات خود را از مجاری قانونی دنبال می کردند؟» میگوید: «تن دادن یعنی چه؟ آقایان موسوی و کروبی که در خانه نشسته و اعتراض می کردند، آنها که نرفتند ساختمان ریاست جمهوری را اشغال کنند یا این که به پاستور لشکر کشی کنند. اگر این کار را کرده بودند، یعنی تن ندادن به آراء و دنبال کردن خواستهها به صورت غیرقانونی، نه این که فردی در جایی نشسته باشد و اعتراض کند، نامه بنویسد اما بازهم او را ساختار شکن و بخوانیم.» و گویا وی سخنرانی میرحسین موسوی در میان جمعیت را فراموش کردهاند.
کرباسچی در بخشی دیگر از مصاحبه به سیاست آلزایمریسم میزند که شاید این سیاست در عصر هجر و در شرایطی که نشریه و سایت نبود و کم بود جواب میداد، اما امروز دیگر پاسخگو نیست. وی در پاسخ به سوال خبرنگار مهر که میپرسد «دیدیم که بعد از انتخابات سال 88 آقای موسوی شامگاه 22 خرداد گفت، من این انتخابات را قبول ندارم و به غیر از ابطال به هیچ چیز دیگر رضایت نمی دهم.» جواب میدهد «آقای موسوی وقتی شامگاه 22 خرداد مصاحبه کرد، چنین حرف هایی را نزد.» و وقتی در مقابل اسناد و مستندات و مصاحبه رسمی مطبوعاتی میرحسین قرار میگیرد دست به سیاست ماسمالیزاسیون میزند که «من که از کلمه کلمه رفتار آقای موسوی دفاع نمی کنم.»
نکتههای قابل توجه دیگر در صحبتهای کرباسچی در این مصاحبه این است که وی خود و افرادی همچون موسوی و کروبی را انقلابی میخواند و همواره تاکید دارد که احمدینژاد و همراهانش سعی در خروج نیروهای انقلاب از صحنه داشتند؛ با این اوصاف یا باید تعریف انقلابی بودن را عوض کنیم یا باید به امثال کرباسچی بگوییم کسی که دستش به بیتالمال میرسد و حق مظلومان را بالا میکشد و غارتگری میکند چه ربطی به انقلابی بودن دارد؟ کسی که تحمل دست نیافتن به قدرتی را در نظام جمهوری اسلامی ندارد و بر علیه نظام طغیان میکند و برای رسیدن به قدرت حاضر است نظام را تا پای براندازی پیش ببرد چه شباهتی به انقلابی بودن دارد؟ آیا شما خود و امثال خود را هنوز انقلابی میدانید؟
اما گذشته از همه این موضوعات، هدف کرباسچیها ماسمالیزاسیون و کوچک نشان دادن جرم بزرگ سران فتنه است؛ چرا که اگر جدیت نظام در برخورد با متخلفان دانه درشت همچون متخلفان خرد ادامه پیدا کند و همچون دوران زندانی خود کرباسچی که با درخواست محمد خاتمی رئیس جمهور از رهبر معظم انقلاب دیگر مماشاتی در کار نباشد، برخورد با قانونشکنی به افرادی هچون مهدی هاشمی و محمدرضا رحیمی و در پلههای بعد به مفسدین در ماجرای قرارداد کرسنت میرسد و شاید کرباسچی ازین بابت نیز احساس خطر میکند و این به معنای از بین رفتن حاشیه امن برخی متخلفان دانه درشت اقتصادی و سیاسی میباشد.
امثال کرباسچیها به دنبال عادیسازی ظلم بزرگ فتنه 88 به نظام اسلامی هستند تا حاشیه امنی برای مسئولین متخلف درست کنند؛ زیرا که همین جرم اگر در کشورهای دیگر اتفاق میافتد و کسانی خارج از چارچوب یک نظام برای براندازی آن تلاش میکردند، اعدام سبکترین مجازات در انتظار آنها بود و کرباسچیها این را به خوبی میدانند.
انتهای پیام/سرآکو