جنجال‌آفرینی روزنامه شرق برای خطای ناظم دماوندی در تنبیه دانش‌آموز افغان/ وقتی روزنامه اصلاح‌طلب حامی سران فتنه، از عذرخواهی خطای یک معلم ساده قانع نمی‌شود

روزنامه اصلاح‌طلب شرق بدون توجه به میزبانی مهربانانه مردم دماوند از 36 هزار تبعه افغانی که بیش از 50 درصد آن‌ها غیرمجاز هستند و میزبانی باشکوه هفت شهید مدافع حرم، اقدام به ذکر غیرحرفه‌ای خطای مسلم یک ناظم مدرسه در کتک زدن کودک افغانی می‌کند و حرف‌هایی را که ناظم از روی عصبانیت زده بود و بابت آن چندین بار عذرخواهی نیز کرده بود را عینا منعکس می‌کند و خبرنگار به هیچ وجه زیر بار عذرخواهی یک معلم ساده نرفته است و جالب است همین گرایش فکری امروز به دنبال وارد کردن افرادی به عرصه انتخابات هستند که با وجود فتنه‌گری در سال 88 که مسلما خطایی نابخشودنی را مرتکب شدند، حتی یک عذرخواهی ساده از مردم نکرده‌اند.

به گزارش پایگاه خبری تارود دماوند، گویا برخی سایت‌ها و روزنامه‌ها، تنها به دنبال زدن مطلبی جنجالی برای افزایش اندکی در تیراژ پایین خود هستند تا به هر طریقی که ممکن است، چند شماره بیشتر بر روی گیشه مطبوعات فروش کنند و یک مطلب آن‌ها را سایت‌های مختلف درج گردد و این در حالی است که اصلا مهم نیست که آیا در این بین حقی هم از مهمان نوازی مردم یک شهرستان ضایع می‌شود یا خیر؛ آیا درک این موضوع مشکل است که حداقل حرف‌هایی که یک انسان از روی عصبانیت و از کوره به‌در رفتن زده است، لزوما نباید در یک روزنامه سراسری کشور منتشر شود و گویا عوامل این روزنامه، تا به‌حال از مردمی که از یک موضوع یا واقعه عصبانی هستند، گزارشی تهیه نکرده است.

روز گذشته روزنامه شرق خبری مبنی بر کتک خوردن چند کودک افغان به دست ناظم عصبانی یک مدرسه را با نام مستعار دانش‌آموزان از قول رقیقه نجفی، مدیرعامل انجمن یاری کودکان در معرض خطر، منعکس می‌کند که در این گزارش آمده است: اینجا روستای مشای دماوند است. پدر روح‌الله، کارگر ساختمانی و ١٢ سال است با زیور ازدواج کرده. زیور ایرانی است و اهل رودهن. همین‌جا عاشق هم شده‌ و زندگی‌شان را سروسامان داده‌اند. همین زیور پای حق روح‌الله ایستاده. زیور آن‌قدر رفت‌وآمد کرده تا ناظم و مدیر در خانه‌شان آمده‌ و معذرت خواسته‌اند و زیور می‌گوید: «برای همین نمی‌خواهم اسم‌ورسم مدرسه بیاید. نمی‌خواهم فکر کنند معذرت‌خواهی را نمی‌فهمم. اما می‌خواهم یادشان باشد که بچه را نباید زد. من خودم به بچه‌هایم از گل نازک‌تر نمی‌گویم. اما صورت پسرم سرتاسر کبود بود…». بابای روح‌الله ماجرا را جور دیگری تعریف می‌کند؛ او می‌گوید: «بچه‌ها را توی مدرسه به خاطر شیطانی‌کردن کتک زده بودند. شیطانی‌کردن مال پسربچه است و فقط هم بچه‌های ما شیطنت نکرده بودند. اما بچه‌های ما را جدا کرده بودند و گوششان را پیچانده بودند و برده بودند توی دفتر. انگار مدیر مدرسه هم کربلا بوده. ناظم با شیلنگ به جان بچه‌هایمان افتاده بود. صورت بچه‌ام کبود شده بود. ناظم بعد از اینکه بچه‌ها کبود شده بودند، پرونده‌ها را به دست آنها داده و گفته بود می‌روید خانه و چیزی به خانواده‌هایتان نمی‌گویید. اگر حرفی به خانه بزنید، از ایران بیرونتان می‌کنیم و دیگر مدرسه هم راهتان نمی‌دهیم. فردا نفری ٢٠٠‌ هزار تومان می‌آورید و بدون اینکه خانواده‌هایتان بفهمند، با پرونده‌ها به مدرسه می‌آیید تا ببینم می‌توانم دوباره ثبت‌نامتان کنم یا نه…». پدر روح‌الله عرق‌های درشت پیشانی‌اش را پاک می‌کند و می‌گوید: خانم می‌بینی؟ می‌بینی به جای درستی و راستی، دزدی یاد بچه‌ها دادند؟» بابای روح‌الله ادامه می‌دهد: «شب که آمدم خانه، دیدم صورت روح‌الله سیاه شده، علت را جویا شدم و بچه گفت زمین خورده، گفتم این چه زمین‌خوردنی است که دست و پایت سالم است، هرچه گفتم باز هم گفت زمین خوردم و با بچه‌ها دعوا کردم. من هم دیگر پا‌پی‌اش نشدم. صبح تا نزدیک مدرسه بردمش. یکی از دوستانش، همین یحیی، مشکل جسمانی دارد و تشنج می‌کند، انگار از درد دوباره تشنج کرده بود و مجبور می‌شود ماجرا را برای خانواده‌اش بگوید. در راه مدرسه بابای یحیی را دیدم و او گفت مدرسه نمی‌روی؟ گفتم ماجرا چیست و او برای من داستان را تعریف کرد… با هم رفتیم مدرسه». پدر این دانش‌آموز برخورد ناظم مدرسه را جالب توصیف کرده و می‌گوید: «ناظم به جای معذرت‌خواهی به من گفت من سالی یک‌ بار عصبانی می‌شوم و این سالی یک‌ بار پرم به پر بچه‌های شما گرفت. حالا هم اتفاقی نیفتاده؛ بچه‌های شما شیطانی کرده‌اند و بچه با کتک‌خوردن بزرگ می‌شود. من گفتم شما به بچه‌های ما دزدی‌کردن یاد دادید، شما باعث شدید آنها از ما دردشان را پنهان کنند، ما خودمان به بچه‌هایمان از گل نازک‌تر نمی‌گوییم و ناظم حتی نگاهمان نمی‌کرد. ما به اداره آموزش‌وپرورش رفتیم و شکایتمان را آنجا بردیم و آنجا هم به داد ما رسیدگی کردند و بازرس به مدرسه فرستادند. اما نتیجه فرستادن بازرس هم بعد از بازگشت مدیر مدرسه از کربلا، واکنش جالب مدیر مدرسه بود. او به ما گفت دیگر از این جلوتر نروید و ماجرا را کش ندهید. بچه‌های شما مقصر بوده‌اند. آنها شیطانی کرده‌اند، ناظم مدرسه را عصبانی کرده‌اند و بهتر است آن‌قدر ماجرا را کش ندهید…». زیور هنوز عصبانی است. می‌گوید: «غرور بچه‌هایم را لگدمال کرده‌اند. پسرم حرف‌های خیلی زشتی از ناظم مدرسه شنیده و حالا باید هر روز توی صورتش نگاه کند. اما چاره‌ای هم نیست. چند وقت پیش ناظم و مدیر نشانی خانه‌مان را از روح‌الله گرفته بودند و روح‌الله خیلی ترسیده بود. مدیر و ناظم شب به خانه‌مان آمدند و معذرت‌خواهی کردند. ناظم گفت عذاب‌وجدان دارد و حلالیت طلبید. حالا من می‌ترسم شما اگر این گزارش را بنویسید، فکر کنند ما آدم‌های نمک‌نشناسی هستیم. من دوست ندارم فکر کنند من و بچه‌هایم معذرت‌خواهی نمی‌شناسیم. اما یحیی به خدا هنوز تشنج‌هایش قطع نشده. چشم روح‌الله هم هنوز درد می‌کند. شما که اسم مدرسه را نمی‌آورید؟ اخراجشان نکنند یک‌وقت؟» آنها هنوز هم پنج نفرند، پنج تا بچه‌های افغانستانی کلاس هفتم ب مدرسه‌ای در دماوند که در روستای مشا زندگی می‌کنند و احتمالا دیگر هیچ‌وقت کیف‌هایشان را از طبقه دوم پایین نمی‌اندازند، در راهرو نمی‌دوند و به فوتبال دم ظهر فکر نمی‌کنند. خاطره‌های این پنج نفر با آن بعدازظهر سرد زمستانی در دفتر مدرسه و ناظم عصبانی و شیلنگ قرمزی که روی سروصورتشان فرود می‌آمد، گره خواهد خورد. حمید،‌ روح‌الله، سعید، ابوالفضل، مهدی و یحیی… .

*حرکت غیرحرفه‌ای روزنامه شرق در انتشار صحبت‌های ناشی از عصبانیت

هر چند قطعا هیچ شکی در اشتباه این ناظم مدرسه و لزوم برخورد با خطای وی وجود ندارد، اما انعکاس این خبر بدین سبک و سیاق در حالی از سوی روزنامه اصلاح‌طلب شرق صورت گرفته است که حتی اعضای هیئت تحریریه این روزنامه زحمت یک جستجوی کوچک در مورد وضعیت کلان حضور اتباع افغانی در دماوند را به خود نداده‌اند تا اشتباه یک شخص را به حساب مردم یک شهرستان نتیجه‌گیری نکنند و حق مهمان‌نوازی مردم شهرستان، اینگونه پایمال نگردد.

شهرستان دماوند میزبان 36 هزار تبعه افغانی می‌باشد که بیش از 50 درصد آن‌ها حتی یک برگ دست نویس اجازه اقامت در ایران را ندارند و غیرمجاز هستند و این در حالی است که یک ایرانی بدون کارت پایان خدمت، در حقیقت اجازه رانندگی نیز در کشور خود را ندارد و گواهی نامه‌ای برای وی صادر نمی‌شود؛ همچنین این شهرستان میزبان هفت شهید مدافع حرم بوده است که بسیار باشکوه با حمایت مسئولان دماوندی و باحضور باشکوه مردم دماوند در کنار برادران افغانی خویش تشییع شده‌اند و سال‌هاست که مدارس شهرستان دماوند، میزبان حدود سه هزار دانش‌آموز دماوندی می‌باشد.

کتک خوردن چند دانش‌آموز توسط یک ناظم عصبانی، آن هم در حالی که همان کیف سنگین مورد اشاره خبرنگار بر سر این ناظم افتاده است، هر چند که قطعا امری اشتباه بوده است و هیچ عقل سلیم و منصفی آن را حتی در مورد یک کافر بنابر قوانین و دستورات اسلامی نمی‌پذیرد؛ اما موضوعی اینجاست که عاملان همین کار اگر حتی ایرانی هم بودند، شاید مشابه چنین ماجرایی را تجربه می‌کردند و از این دست در همین شهرستان دماوند در گذشته نیز وجود داشته است و درست نیست که حرف‌هایی که یک شخص در عصبانیت از دهانش پریده است و حتما قلبی هم اعتقادی به آن ندارد و اتفاقا بابت کردار و حرف‌هایش عذرخواهی نیز کرده است، به همان سبک مجدد منتشر شود و شاید بهتر بود که روزنامه مذکور همه جوانب ماجرا را با هم مشاهده می‌نمود.

خبرنگار روزنامه اصلاح‌طلب شرق در حالی میزبانی مردم یک شهرستان از 36 هزار تبعه افغان و هفت شهید مدافع حرم را کلا نادیده گرفته است، شاید خوب باشد که یاد بگیرد هر حرفی که ناشی از عصبانیت حتی به‌حق یک مصاحبه‌شونده است را نباید در روی خروجی روزنامه خود قرار دهد و آیا روزنامه شرق حاضر است مصاحبه  “همسر زن سرایداری که چندی پیش در باغی در دماوند، مورد تجاوز مرد افغان قرار گرفته بود” یا “صحبت‌های صاحبان گوسفندهایی که دو چوپان افغانی آن را سرقت کرده بودند” و یا “ماجرای قتل هولناک پدر با ضربات کلنگ توسط فرزندش در دماوند” را با همین آب و تاب منتشر کند؟

پایگاه خبری تارود دماوند، ضمن ابراز همدردی با مردم شریف افغان بابت چنین حادثه‌ تلخی، این مطلب را به روزنامه شرق متذکر می‌شود که به نظر می‌رسد انتشار این خبر با این سبک، نه تنها حق مطلب را ادا نکرده است؛ بلکه نگرشی منفی در مورد مردم ایران و شهرستان دماوند در بین مردم عزیز افغان در ایران و سایر کشورها به‌وجود خواهد آورد و از این روزنامه اصلاح‌طلب، تلاش در جهت اتحاد مورد تایید و تاکید رهبر انقلاب انتظار می‌رود و چه خوب است که این روزنامه اصلاح‌طلب کمی جانب انصاف را در مورد یک معلم ساده که عذرخواهی نیز کرده است رعایت می‌کرد و از این عذرخواهی قانع می‌شد و به جای پرداختن به آن، پیگیر عذرخواهی سران فتنه که منجر به کشته شدن، مجروح شدن و آسیب دیدن ملت ایران در سال 88 شدند، می‌شدند و بعد معادله ورود آن‌ها به عرصه انتخابات را بازی می‌کردند و حال آنکه خطای این معلم در برابر خطای سران فتنه بسیار کوچکتر بوده است.

انتهای پیام/ سرآکو

خروج از نسخه موبایل