جانباز ۷۰ درصدی که بر مزار خود فاتحه خواند

دشمن باید از هشت سال دفاع مقدس ما درس بگیرد، با وجود رهبری فرزانه و حکیم و جوانانی با ایمان و شجاع هرگز نمی تواند کاری انجام دهد و خیال دست یافتن به مرزهای این کشور را از سر بیرون کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی تارود به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا، در تقویم رسمی کشور چهارم شعبان المعظم مصادف با سالروز میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، روز جانباز نام گذاری شده است. عباس علیه السلام بزرگ جانباز تاریخ انسانیت که صحنه کربلا را تجلیگاه ایثار و جانبازی نمود.

دست حیدرآسای عباس علیه السلام شعر زیبای عشق و ایثار در راه ولایت را با خون سرخ بر زمین تفتیده کربلا نگاشت، و راه و رسم عاشقی و شیوه جانبازی را به جهانیان آموخت.

این روز به نام کسانی نامگذاری شده که یادگاران روزهای عشق و حماسه هستند؛ و خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی می کردند.

آری جانباز، آلبوم تماشایی خاطرات سرخی است که از دلاورمردی های عباس گونه های وطن، به جا مانده است.

به مناسبت فرارسیدن روز جانباز پای صحبت های یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس که جراحت روزهای پایمردی برای حفظ عزت و استقلال هنوز بر جسم وی به یادگار مانده است، نشستیم.

*در ابتدا ضمن معرفی خودتان بفرمایید کی و در کدام منطقه عملیاتی مجروح شدید؟

اصغر بایمانی نژاد آزاده و جانباز ۷۰ درصد هستم که در اسفند سال ۶۲ در منطقه چزابه و عملیات خیبر بر اثر صابت ترکش به ناحیه سر مجروح شدم.

* چند ساله و در چه مقطع تحصیلی بودی که مجروح شدید؟

در سن ۱۲ سالگی و دانش آموز دوم راهنمایی بودم که با توجه به شرایط آنروزها علقمند به حضور در جبهه نبرد با دشمن شدم. پس از کسب اجازه از والدین به همراه همکلاسی هایم به مناطق عملیاتی اعزام شدم و مدت یکسال توفیق حضور در جبهه را داشتم که در عملیات ایزایی خیبر مورد اصابت ترکش به ناحیه جمجمه و سیستم مغزی قرار گرفته و سپس به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و به علت مجروحیت از ناحیه مغزی سمت راست بدنم به طور کامل فلج شده بود پس از تحمل سه سال اسارت در نهایت به همراه ۱۲۰ اسیر مجروح دیگر با ۹۰۰ اسیر عراقی مبادله شدیم.

* چه چیزی شما را در سن ۱۲ سالگی از پای درس و مشق و بازی به جبهه کشاند؟

از آنجاییکه اعضای خانواده ما از فعالان انقلابی بوده و همواره همراه جریان پیروزی انقلاب در صحنه ها حاضر بودند به طوری که قبل از پیروزی انقلاب برادر بزرگترم جزو اولین کسانی بود که به دلیل مخالف با رژیم پهلوی دست گیر شد و پس از پیروزی نیز  خانواده ما از موسسان کمیته بودند.

باتوجه به همیشه در صحنه بودن اعضای خانواده و همراهی آنها با انقلاب در جریان آخرین اخبار قرار می گرفتم و خودم نیز از کلاس پنجم بسیجی ویزه بودم اما همانند دیگر رزمندگان آن چیزی که من را به سمت جبهه کشاند عشقی بود که از امام(ره) و انقلاب گرفته بودم.

*با توجه به مجروحیت که موجب معلولیت شما شده بود در هنگام بازگشت از اسارت عکس العمل خانواده چه بود؟

در زمانی که در اسارت بودم کسی از وضعیت من اطلاعی نداشت و با توجه به ویژگی عملیات گفته شده بود که به شهادت رسیده و شناسایی نشده است به همین خاطر قبر و سنگ قبری برایم درست کرده و مراسم می گیرند که پس از گذشت یکسال یکی از اسرا در نامه خود اشاره ای به نام من می کند.

خبر اسارتم زمانی به خانواده می رسد که آماده برگزاری مراسم سالگرد بودند حتی پوستر و تراکت مراسم را نیز چاپ کرده بودند. به لحاظ شرایط جنگ و غیر قابل پیش بینی بودن وضعیت اسرا، توصیف روزهایی که خانواده ها امیدی به دیدن دوباره اسرا را نداشتند قابل بیان نیست.

با وجود حال نامساعدی که داشتم بلافاصله بعد از مراسم استقبال به قطعه شهدا رفته و بر مزار خود و همرزمان شهیدم فاتحه ای خواندم جالب است که بدانید من از جمله نادر کسانی هستم که سنگ مزار خود را دیده و بر سر آن فاتحه خوانده است.

IMG-20150520-WA0070-e1432189501546

*پس از بازگشت از اسارت با وجود مجروحیت چه کاری انجام دادید؟

بعد از بازگشت مدتی مشغول درمان بودم سپس به مدت ۹ ماه در سپاه پاسداران مشغول خدمت شدم و از همان زمان تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم.

به لحاظ شرایط جسمانی رفت و آمد به مدرسه برایم دشوار بود و همین دلیل مدیر مدرسه پیشنهاد داد که می توانی سر جلسه امتحان شرکت نکنی ما می اییم و از شما یک امتحان مختصر می گیریم ولی من قبول نکردم و گفتم که می خواهم خودم درس بخوانم و نمره واقعی را بگیرم. به همین ترتیب تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق ادامه دادم. در مقطع کارشناسی ارشد چون محل کارم استان خوزستان بود و محل تحصیلم دانشگاه تهران و محل زندگی اصفهان بود مجبور بودم هر هفته مسیر خوزستان، تهران و اصفهان را طی کنم. هر چند با شرایط جسمانی که داشتم بسیار سخت بود ولی با لطف خدا، دعای خیر پدر و مادر و همراهی و یاری همسر و خانواده همه آن روزها سپری شدند و با وجود ۷۰درصد جانبازی موفق به ادامه تحصیل تا پایان مقطع کارشناسی ارشد شدم.

از سال ۶۵ در بنیاد جانبازان مشغول به خدمت هستم و این خدمت را از افتخارات خود می دانم که در خدمت جانبازان باشم و چند سالی است که به بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان شاهین شهر و میمه منتقل شده و در خدمت همرزمان و جانبازان می باشم.

*با گذشت ۲۹ سال خدمت در آستانه بازنشستگی قرار دارید بعد از بازنشستگی قصد دارید چه کاری انجام دهید؟

از نظر من بازنشستگی وجود ندارد خداوند به ما قدرتی داده که هیچ گاه احساس خستگی نمی کنیم. تصمیم دارم بعد از بازنشستگی در بنیاد به کار تدریس مشغول شوم. مومنان وقتی ببینند عبرت می گیرند و ما با توجه به همین وضعیت جسمانی خود باید مشغول به کار باشیم تا جوانان درس بگیرند و چنین تصوری نکنند که ما هیچ کاری انجام نمی دهیم پول جانبازی دریافت می کنیم.

*اکنون که در میدان جنگ نرم هستیم چگونه دشمن را در جنگ اقتصادی و فرهنگی شکست دهیم ؟

دشمن باید از هشت سال دفاع مقدس ما درس بگیرد، با وجود رهبری فرزانه و حکیم و جوانانی با ایمان و شجاع هرگز نمی تواند کاری انجام دهد و خیال دست یافتن به مرزهای این کشور را از سر بیرون کند.

اما اکنون که طبق فرمایشات رهبر معظم انقلاب راه تهاجم فرهنگی را درپیش گرفته، همه وظیفه داریم برای حفظ فرهنگ ایرانی اسلامی تلاش کنیم و مسئولان بدانند راه مقابله با تهاجم فرهنگی پارچه نوشته و برگزاری همایش هایی که گاها پول های زیادی هزینه می شود نیست.

صحبتی با مسئولان:

لازم میدانم نکته ای را بیان کنم؛ کسی که صاحب پستی می شود نباید خود را برتر بداند و به خود ببالد مسئول بودن هیچ افتخاری ندارد، مسئول یعنی کسی که همیشه مورد سوال و بازخواست است و باید دقت زیادی را خرج کند تا وظایفش را به خوبی انجام دهد و اخلاص را درنظر بگیرد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا