قتل پدر و خواهرم را از شبکه «من و تو»‌آموختم

پسر جواني كه متهم است پدر و خواهرش را به قتل رسانده مي‌گويد بر سر تماشاي دو سريال ماهواره‌اي و ايراني با خواهرش مشاجره كرده بود.

ساعت 19 و 30 دقيقه شامگاه يكشنبه 16 فروردين ماه مأموران كلانتري 10 فلسطين در جريان قتل دو عضو يك خانواده در مجتمع مسكوني شماره 375 خيابان فلسطين قرار گرفتند. مأموران پليس بلافاصله در محل حادثه كه طبقه سوم اين مجتمع بود، حاضر شدند و با جسد خونين مرد 65 ساله به نام ساسان داخل آشپزخانه و در اتاق خواب با جسد دختر 27ساله او كه آرزو نام داشت و طنابي به گردنش آويزان بود، مواجه شدند.
پس از اين قاضي احمد بيگي، بازپرس ويژه قتل از دادسراي جنايي به همراه تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي در محل به تحقيق پرداختند. بازپرس در اولين گام دريافت كه اين حادثه را پسر 27 ساله خانواده به نام فريد به پليس خبر داده است. نخستين بررسي‌هاي تيم جنايي نشان داد ساسان كه پزشك متخصص طب سوزني است با اصابت سه ضربه چاقو به گردن، قلب و دست به قتل رسيده و آرزو كه دانشجوي فوق ليسانس ژئوفيزيك است با فشار بر عناصر حياتي گردن فوت شده است. همچنين بررسي‌هاي بيشتر نشان داد قفل در سالم است و چيزي از خانه سرقت نشده است و اين فرضيه براي بازپرس پرونده قوت گرفت كه عامل يا عاملان اين حادثه افراد آشنايي هستند.
بنابراين با توجه به آثار زخم در كف و روي دست فريد بازپرس ابتدا وي را مورد تحقيق قرار داد. وي در ادعايي گفت: عصر روز قبل به خاطر موضوعي با خواهرم درگير شدم كه او با چاقو به من حمله كرد اما من چاقو را از او گرفتم و دستم زخمي شد تا اينكه پدرم وارد خانه شد و من از خانه خارج شدم و بعد پيش دوستم سعيد رفتم و با هم به سينما رفتيم و شب را هم خانه آنها خوابيدم تا اينكه امروز عصر به خانه آمدم و ديدم خواهرم در اتاق خواب حلق آويز است و پدرم هم در آشپزخانه با چاقو به قتل رسيده است و احتمال دادم آرزو پدرم را كشته و بعد خودكشي كرده است. بنابراين طناب دار را پاره كردم و جسد را به كف اتاق منتقل كردم.صحنه‌سازي جرم
تيم جنايي در بررسي‌هاي خود متوجه آثار خوني روي لباس آرزو شدند كه معلوم شد اين خون را عامل اين حادثه بعد از قتل با ظرفي به لباس او ريخته است تا با صحنه‌سازي و فريب پليس صحنه را طوري جلوه دهد كه آرزو ابتدا پدرش را كشته و بعد دست به خودكشي زده است. همچنين بررسي‌هاي بيشتر نشان داد آرزو اصلاً حلق آويز نشده است بلكه قسمتي از طناب بعد از بريده شدن به گردن آرزو بسته شده و قسمت ديگري هم به چنگك لوستر بسته شده تا صحنه را خودكشي جلوه دهند. بنابراين با توجه به تناقض‌گويي‌هاي فريد و بررسي صحنه جرم، بازپرس به فريد مظنون شد و وي را دوباره مورد بازجويي قرار داد. وي اين بار هم در ادعايي با انكار قتل پدر و خواهرش گفت: روز حادثه بعد از درگيري با خواهرم، پدرم وارد شد و من قهر كردم و از خانه خارج شدم. ساعتي در پارك بودم تا اينكه به خانه برگشتم و وارد خانه شدم و با اين صحنه روبه‌رو شدم. خيلي ترسيدم و با توجه به اينكه دستم زخمي بود احتمال دادم پليس به من مشكوك شود به همين خاطر به خانه دوستم رفتم و با هم به سينما رفتيم و شب را خانه آنها ماندم تا اينكه امروز عصر به خانه برگشتم و با ديدن اين صحنه از دوستم سعيد كمك خواستم و او گفت كه به پليس خبر دهيم.
در حالي كه بررسي‌ها نشان مي‌داد حرف‌هاي فريد متناقض است، متهم بار ديگر مورد تحقيق فني قرار گرفت اما اين بار او به قتل پدر و خواهرش اقرار كرد. او گفت وقتي براي تماشاي تكرار سريال در حاشيه به اتاق رفتم ديدم خواهرم مشغول تماشاي كانال ديگري است. بر سر تغيير كانال با هم درگير شديم و او را به قتل رساندم. بعد از آن بود كه پدرم وارد خانه شد. از آنجا كه ترسيده بودم با چاقو به پدرم حمله كردم و او را هم به قتل رساند. بعد با صحنه‌سازي قصد فريب داشتم كه گرفتار شدم.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران  گفت : تحقيقات بيشتر از متهم به دستور قاضي احمد بيگي ادامه دارد.
گفت‌وگو با متهم
فريد كمي درباره خانواده‌ات توضيح بده؟
ما خانواده تحصيلكرده‌اي بوديم. پدرم پزشك طب سنتي بود و مدركش را از ايتاليا گرفته بود و تخصصش را هم از كشور كانادا. خواهرم دانشجوي فوق ليسانس ژئوفيزيك دانشگاه آزاد علوم تحقيقات بود و خودم نيز دانشجوي كارشناسي رشته بيولوژيك دانشگاه آزاد تهران شمال هستم. من علاوه بر تحصيل در كار خريد و فروش لوازم برقي بودم و با دوستم شركت واردات داشتم. چند سال قبل كه مادرم بر اثر بيماري سرطان فوت كرد، من و خواهر و پدرم در خانه‌مان در خيابان فلسطين با هم زندگي مي‌كرديم تا اينكه اين حادثه رخ داد.

با پدر و خواهرت مشكل داشتي؟
نه. با پدرم كه خيلي دوست بودم و اصلاً مشكل نداشتم اما با خواهرم با توجه به اينكه از نظر سني به هم نزديك بوديم، گاهي اوقات بگو مگو داشتيم آن هم در حد مشاجره لفظي.

پس چي شد كه دست به اين جنايت هولناك زدي؟
من به خاطر تماشاي تلويزيون با خواهرم درگير شدم كه اين اتفاق افتاد.

پذيرفتن حرف شما كمي سخت است. اينكه آدم به خاطر تماشاي تلويزيون نزديك‌ترين عزيزانش را به قتل برساند؟
واقعيت را گفتم. اين حادثه پيش آمد، خودم هم فكرش را نمي‌كردم.

بيشتر توضيح بده؟
عصر روز حادثه خواهرم در حال تماشاي شبكه ماهواره‌اي جي ام سي بود و من قصد داشتم يك سريال ايراني را از شبكه 3 تماشا كنم اما وقتي خواستم كانال را عوض كنم خواهرم مخالفت كرد و اصرار داشت مي‌خواهد برنامه شبكه جي ام سي ماهواره را نگاه كند كه با هم درگير شديم. پس از اين آرزو را در اتاقش حبس كردم كه بيرون آمد و ناگهان چاقويي از آشپزخانه برداشت و به طرف من حمله كرد.  من توانستم چاقو را با دستم بگيرم كه دستم زخمي شد و بعد گلويش را گرفتم و ‌كش زير شلواري را كه نزديكم بود به گردنش انداختم و آنقدر فشار دادم كه نفسش قطع شد و فوت كرد.

چرا پدرت را كشتي؟
پس از اين خواهرم را به اتاقش بردم و قصد داشتم براي فريب پليس صحنه‌سازي كنم كه پدرم در خانه را باز كرد. او با نايلوني كه داخلش نان شيرمال بود وارد آشپزخانه شد كه فكرم به جايي نرسيد و در تاريكي آشپزخانه با همان چاقويي كه آرزو به من حمله كرده بود، چند ضربه به پدرم زدم تا تنها شاهد حادثه را از بين ببرم.

بعد چه كار كردي؟
بعد كمي فكر كردم و اين صحنه‌سازي به ذهنم رسيد. طنابي را از بالكن بريدم و قسمتي از آن را به دور گردن خواهرم گره زدم و قسمتي را هم به چنگك لوستر و بعد هم مقداري از خون‌هاي پدرم را به لباس آرزو پاشيدم تا صحنه را اينگونه جلوه دهم كه خواهرم ابتدا با چاقو پدرم را كشته و بعد اقدام به خودكشي كرده است.

صحنه‌سازي براي فريب پليس از كجا به ذهنت رسيد؟
من خيلي برنامه‌هاي شبكه‌هاي مختلف ماهواره را نگاه مي‌كنم. اين صحنه‌سازي را هم در شبكه ماهواره‌اي من و تو ياد گرفتم و بعد از حادثه به ذهنم خطور كرد.

چي شد كه بعد از قتل پدر و خواهرت به سينما رفتي؟
پس از حادثه لباس‌هايم را عوض كردم و لباس‌هاي خوني و كش زير شلواري را به داخل سطل زباله‌اي انداختم و با دوستم سعيد و پرهام تماس گرفتم و به سينما رفتيم. من رفتارم را عادي جلوه دادم تا كسي به من شك نكند و شب را هم در خانه سعيد خوابيدم و حتي صبح از خانه آنها چند بار با خانه‌مان تماس گرفتم و بعد خودم را نگران جلوه دادم تا سعيد هم به من شك نكند. تا عصر خانه آنها بود‌م و فوتبال تماشا كرديم تا اينكه با هم برگشتيم و من وارد خانه شدم و به سعيد زنگ زدم و گفتم پدرم به قتل رسيده و خواهرم نيز حلق آويز شده است.

حرف آخر؟
با كاري كه كردم حرفي ندارم اما خيلي پشيمان هستم. كاش تصميم درست‌تري مي‌گرفتم.
منبع : روزنامه جوان
انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا