این هَمَه آدم از کُجهَ میان، کُجهَ مِشَن؟!

کمربندی گیلاوند

وبلاگ پستو نوشت:

می گویند قدیم ها یکی از دماوندی هایی که برای اولین بار گذارش به تهران افتاده بود با دیدن جماعت زیادی که در رفت و آمد بودند، پرسیده بود: “این هَمَه آدم از کُجهَ میان، کُجهَ مِشَن؟!”

البته ما نمی دانیم کسانی که در آن صحنه حاضر بودند در جواب این سوال تاریخی (!) ایشان چه گفته اند، اما راستش ما هم در این سه روز تعطیلی بعد از عید فطر با دیدن “کرور کرور” مسافرانی که به دماوند آمده بودند، مرتب همین سوال را از خودمان می پرسیدیم!

البته واضح و مبرهن است که این همه آدم از شهر آمده اند، با به بیان دقیق تر از شهر در رفته اند. البته خدای نکرده قصد توهین نداریم. منظورمان این است که این آدم ها “یحتمل” از شلوغی شهر، از ترافیک و سر و صدا و آلودگی فرار کرده و به اینجا آمده اند.

اما “کُجهَ مشن؟” خوب معلوم است دیگر. مگر این همه ویلاهایی را که طی این سال ها در دماوند ساخته شده، ندیده اید؟ از ربزا و ولرون گرفته تا دشت مزار و احمد آباد و .. از آبسرد و جابان گرفته تا آیینه ورزان و هویر و چنار و …

حالا ممکن است شما نگران این باشید که “این یک گُلیه جا” یعنی منطقه دماوند ما ظرفیت و گنجایش این “اَندی” آدم را نداشته باشد و چند سال دیگر اینجا هم به سرنوشت سایر نقاط اطراف تهران دچار شود. البته این قسمتش دیگر به ما ربطی ندارد.

ما فقط این را می دانیم که دیگر آن دوره ها گذشته است. یعنی زمانی که شما از تهران تا دماوند هی در پیچ و خم جاده ها می گشتید و هر چه سرک می کشیدید خبری از ماشین عبوری نبود. یعنی چطور می شد، سالی ماهی یک ماشین قراضه یا به قول امروزی ها خودرو از کنار شما رد می شد.

sharzad

راستش اصلا اگر در بین راه نقاشی های روی دیوارهای کاهگلی و نیمه ویران نبود که چای شهرزاد را تبلیغ می کرد، با کله آن خانمک که از درون فنجان (آن هم بدون توجه به موازین شرعی) به آدم لبخند می زد و می گفت: “چای شهرزاد بنوشید” یا “چای فقط چای شهرزاد” یا یک چیزی در این مایه ها، آدم “دکُل” حوصله اش سرمی رفت!

حالا آن کجا و این همه تابلوهای رنگ و وارنگ و عریض و طویل کنار اتوبان ها و ماشین هایی که تا سر بچرخانی ده تا ده تا از چپ و راست آدم ویراژ می دهند کجا. آن وقت شما از ما سوال می کنید که فردا پس فردا اگر دماوند شلوغ شد چکار کنیم. چه حرفا؟!

البته این “گولا” می گوید در ممالک غربی و آن ور آبی برای این که طبیعت و زیبایی مناطق ییلاق و خوش آب و هو از بین نرود، مقررات و قوانین خاصی و سختگیرانه ای وضع می کنند. خوب بکنند، ما که بخیل نیسیتیم. “بنقدا” ما در روزهای شلوغی کمتر از پستو خارج می شویم تا بعد ببینیم چه می شود.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا