ویــــــــــــژه/ از سناریو “مذاکره- فشار” تا ذوق زدگی خط سازش با آمریکا و هشدارهای حکیمانه رهبر انقلاب + عکس و جدول
خط سیاسی سازش سعی دارد در درون نظام؛ دست به یک باج خواهی بزرگ بزند. این سیری است که به یک گزاره توهّمی ختم می شود: که “تنها راه برون رفت از بحران؛ مذاکره با آمریکاست!”.
هم راستا با باز کردن مسیر “مذاکره- فشار” برای «دولت تدبیر و امید» توسّط غرب؛ خط سیاسی سازش نیز سعی دارد در درون نظام؛ دست به یک باج خواهی بزرگ بزند. این سیری است که به یک گزاره توهّمی ختم می شود: که “تنها راه برون رفت از بحران؛ مذاکره با آمریکاست!”.
در حال حاضر پالس های فراوان و اتّفاقات عدیده ای در رابطه با موضوع تعامل با دنیا و مذاکره مستقیم ایران- آمریکا در حال بروز است و برخی رسانه ها معلوم الحال که به بوق های تبلیغاتی غرب در داخل شهرت دارند با استخدام مجدد قلم به مزدهای خود، ندای مذاکره با آمریکا سر داده اند.
روز 5شنبه 17 مرداد اقای زیباکلام طی یاداشتی با عنوان” اختلاف ما با آمریکا بر سر چیست؟ ” در روزنامه اصلاح طلب بهار، به موضوع رابطه با امریکا پرداخت و در این زمینه مطالبی عنوان شد که بسیار عجیب و جای سوال است. ضمن اینکه نوع ادبیات و استدلالهای سطحی زیباکلام و نوع نتیجه گیری وی برای کسانی که زیباکلام را یک متفکر آزاد اندیش و کارشناس زبده ی سیاسی می دانستند اسباب تعجب بود.
زیباکلام از اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران از گذشته به عنوان یک روشنفکر و منتقد در داخل کشور شناخته می شود. مقالات و نظرات وی در ایام منتهی به دوره ی اصلاحات (دهه ی 70) ، همراهی با اصلاح طلبان و نزدیکی عمیق به طیف هاشمی رفسنجانی از ویژگی های بارز این فعال سیاسی است. از مشخص ترین فعالیت های ایشان برنامه های زنجیره ای “گستره ی شریعت” بود. میزگردی چالشی که در اواخر دهه ی 70 از شبکه ی 4 سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد و در آن دکتر زیباکلام به مباحثه با یک یا دو روحانی در مورد مسائل روز سیاست و شریعت می پرداخت. در پی حمله ی تبلیغاتی گروهی از اصلاح طلبان به هاشمی رفسنجانی در سال 78 (به دلیل اعلام نامزدی ایشان در انتخابات مجلس ششم) ، زیباکلام با نمود بیشتری وارد عرصه شده و به انتقاد از این افراد پرداخته و در رأس آنها ، اکبر گنجی ، صاحب کتاب عالیجناب سرخپوش را مورد عتاب و خطاب قرار داده و القابی مشابه برای او ساخت. همچنین در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز از حامیان هاشمی رفسنجانی بود.
هرچند بخش زیادی از شهرت زیباکلام به دلیل اظهار نظرهای عجیب و قریبش است. تا جای که درروزنامه کیهان در ستون گفت و شنودش نوشت:
گفت: بابا ایول! به این آقای زیباکلام. اظهارات ضد و نقیض ایشان در محافل سیاسی به جوک تبدیل شده است.
گفتم: همین که آقای زیباکلام با اظهارات خود باعث خنده مردم میشود و ملت را شاد میکند، خدمت بزرگی است که باید از آن قدردانی کرد.
گفت: دو هفته قبل از انتخابات میگفت روحانی اصلا اصلاحطلب نیست و حداکثر 2 میلیون رأی دارد و حالا میگوید پیروزی روحانی پیروزی اصلاحطلبان است!
گفتم: هنگام محاکمه متهمان فساد 3 هزار میلیارد تومانی بانکی میگفت؛ این چه برنامه اقتصادی است که چنین فساد کلانی را باعث میشود و بعد از محاکمه متهمان از متهم اصلی به عنوان یک فرد کارآفرین و نابغه یاد کرد که باید تشویق شود!
گفت: حالا چه نیازی دارد که هر روز به یک رنگ درمیآید و اینهمه ضد و نقیض حرف میزند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف در یک اتاق دایرهایشکل دور خودش میچرخید. پرسیدند، چرا دور خودت میچرخی؟ گفت؛ بهم گفتهاند یک گوشه پیدا کن و بشین ولی هرچه میگردم، گوشهای پیدا نمیکنم؟!
زیباکلام در این نوشته خود سعی کرده است طیف های درگیر با موضوع رابطه با آمریکا را به سه طیف اصلاح طلبان از زمان خاتمی تا روحانی امروز( معتدل و میانه رو) ، گروه دوم بدون عنوان و طیف سوم رادیکال و انقلابی تقسیم بندی کند و با القا این مطلب که گویا این ما هستیم که به حریم امریکا تجاوز کرده و ریشه دشمنی با امریکا ایران است، چنین نتیجه می گیرد که جمهوری اسلامی ایران بدون دلیل عقلانی و منطقی دست به خصومت با امریکا زده است و حتی فکر نکرده که دلیل این خصومت چیست؟!!
متاسفانه اولین چیزی که از نوع ادبیات و قلم زیباکلام به خواننده القا می شود احساس ضعف، شرمساری از ایستدگی انقلاب و مقاومت در برابر آمریکا و احساس تقصیر از گذشته است.
وی در پایان دلایل تاریخی و روشن دشمنی های آمریکا را در برابر ملت مظلوم ایران به فراموشی سپرده و متهم کردن ملت ایران می نویسد : ملت ایران نمیدانند چرا با آمریکا مخالفند و این دلایل واهی است و واقعیت ندارد و معلول ذهن است و در جمله آخر با گستاخی تمام نوشته است که ” این ذهنیت دلیل کافی برای توجیه ضرورت یا علت دشمنی مان با آمریکا نیست”!
بحران نمایی در داخل؛ فضاسازی برای مذاکره/ سناریوی “مذاکره- فشار“
اما این یادداشت تنها یک نمونه از اقدامات خط سازش در درون کشور است. این خط همواره در دوره مختلف به عناوین گوناگون بر طبل سازش و مذاکره کوبیده اند و هربار نیز توسط ملت تو دهنی خورده اند؛ ولی در حرکت جدید این جریان و با روی کار آمدن دولت جدید حرکتی تازه برای تحقق این برنامه شوم به تکاپو افتاده است.
در هر صورت دولتی که قرار است روی کار بیاید در دوره تبلیغات انتخاباتی، شعارهایی را سر داده و آن را ادامه داده که احیاناً از منظر تیم همراهش؛ مقبولیتش تا حدود زیادی به مسئله کاهش یا تثبیت تحریم ها گره خورده است. در حالیکه «حسن روحانی» پیشتر از این و طیّ شعارهای انتخاباتی از طرح 100 روزه اوّلش برای بهبود شرایط اقتصادی خبر داده بود امّا رفته رفته این طرح عملیاتی تبدیل به یک طرح عملیات روانی می شود!
بر این اساس وی علیرغم اینکه طیّ تبلیغات انتخاباتی اش گفته بود: «برای مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی، برنامه یک ماهه و 100 روزه نیز وجود دارد. ما می توانیم در زمان کوتاه تحوّل اقتصادی بوجود آوریم و با ایجاد یک دوره تنفّس مشکلات را حل کنیم.» (برنامه انتخاباتی «با دوربین»- شبکه 1 سیما- 7/3/1392)؛ امروز و بعد از سپری شدن فصل انتخابات، بحث های دیگری را مطرح می کند. «روحانی» در دیدار با نمایندگان مجلس در «بهارستان» در این رابطه می گوید: «دولت در شروع کارش در 100 روز اوّل، تلاش خواهد کرد واقعیّات کشور را به مردم، مقام معظّم رهبری و نمایندگان ملّت عرضه کند. دولت آینده خواهد گفت چه چیزی را تحویل گرفته و با چه چیزی مواجه است و راه حل را چگونه می بیند!» (23/4/1392). همه گیر شدن این احساس که کشور در وضعیت فرابحرانی قرار دارد، در حال حاضر در دست پیگیری توسّط نزدیکان رئیس جمهور جدید است. از این جمله می توان به گفتگوی تهدیدآمیز «اکبر ترکان» با هفته نامه «آسمان» اشاره کرد که می گوید: «وضعیت اقتصادی کشور خراب تر از تصوّر قبلی ماست. منتها من ترجیح می دهم، اگر آقای دکتر «روحانی» صلاح دیدند؛ خودشان در این باره اظهارنظر کنند.» («وضع خراب تر از آن است که تصوّر می کردیم»- شماره 50- 22/4/1392) همچنین «عیسی کلانتری» می گوید: «آقای روحانی نه حضرت موسی است و نه حضرت عیسی که معجزه کند و اقتصاد ایران را یک شبه زنده کند. چهار سال طول میکشد که تازه به وضعیت 84 برسیم.» (گفتگو با پایگاه خبری- تحلیلی «فرارو»- 22/4/1392). گام بعدی این عملیات روانی مبتنی بر سیاه نمایی از وضع موجود، ترسیم تنها راه حل برون رفت از بحران است؛ راهی که از نظر برخی فقط از کاهش تحریم ها و تعامل با دنیا می گذرد.
به موازات اینکه نگاهِ تیم مستشاری رئیس جمهور به سمت سیاه نمایی از وضعیت فعلی کشور نیل پیدا می کند، در خارج مرزها نیز نسخه های آمریکا برای مواجهه با دولت جدید در حال تغییر مفهومی و بروز شدن است. در همین رابطه شاهد ایجاد مسیر هوشمندی از “مذاکره- فشار” بدست نهادهای مختلف آمریکایی در برابر «دولت تدبیر و امید» هستیم. این مسیر یک سناریوی سینوسی است که بطور مداوم و یکی در میان، مذاکره (هویچ) و فشار (چُماق) را پُررنگ و کم رنگ می کند. البتّه انتخاب یک حرکت سینونسی و پاندولی در ابتدای کار «دولت یازدهم» قطعاً بی جهت نیست زیرا این حرکت بالا و پایین بیتشر می تواند، عزم و اراده طرف مقابل را سُست کند.
بر این اساس درست زمانی که کارشناسان نزدیک به محافل دست چپی وزارت خارجه به هیچ وجه انتظار عملیاتی شدن تحریم های جدیدی را نداشتند، ناگهان خبر اجرای موج جدید تحریم ها توسّط «رئیس جمهور آمریکا» همه آنها را وارد شوک کرد، این تحریم ها علیه بخش انرژی، کشتیرانی و کشتی سازی به اجرا در می آمدند (7/4/1392).
در همین رابطه پایگاه خبری- تحلیلی «دیپلماسی ایران» (وابسته به «صادق خرّازی» و چپی های وزارت خارجه) نوشت: «این در حالیست که حدود یک ماه تا تحلیف «روحانی» باقی مانده و کارشناسان معتقد بودند دست کم در این مدّت و تا زمانیکه «روحانی» بتواند در سیاست خارجی نفوذ کند، نباید تحریم های جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. مقامات عالی دولت «اوباما» می گویند تحریم های جدید، فشار را بر طیف گسترده تری از مقامات و شرکت های ایرانی افزایش می دهد. «وال استریت ژورنال» نیز در این رابطه نوشت: «تحریم های جدید نشان می دهد که آمریکا برای حفظ فشار و محدودیت ها بر اقتصاد ایران آمادگی دارد. آمریکا در حالی خواستار تحریم ها شده که بسیاری از رأی دهندگان به «روحانی» از او توقّع دارند گامی در جهت لغو تحریم ها بردارد.» (8/4/1392).
چند روز بعد از به کار گیری این اهرم فشار امّا اهرم مذاکره فعّال گردید، چرا که «ویلیام هیگ» (وزیر خارجه انگلیس) در اظهاراتی که مورد توجّه محافل رسانه ای قرار گرفت؛ گفت: «ما برای بهبود تدریجی روابط با ایران آماده هستیم امّا هیچ کس نباید به عزم راسخ ما برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای شک داشته باشد. ما از دولت جدید ایران می خواهیم که پاسخی جامع به پیشنهاد 5+1 برای ایجاد اعتماد دهد.» (20/4/1392).
مشابه همین اظهار نظر بلافاصله توسّط یک مقام بلندمرتبه آمریکایی شنیده شد، پایگاه معتبر «المانیتور» – وابسته به اندیشکده «شورای آتلانتیک» وابسته به «ناتو»- در این رابطه نوشت: «یک مقام آمریکایی روز جمعه گفت: ما همه متوجّه لحن مثبت «روحانی» و اظهارات او پس از انتخابات شده ایم. ما از سخنان مثبت «روحانی» خرسندیم امّا آنچه بدنبال آن هستیم، اقداماتی است که نشان دهنده تمایل به تعامل جدّی با 5+1 است. سخن گفتن کافی نیست، ما به پاسخی واقعی نیازمندیم … ما معتقدیم پیشنهاداتِ «آلمانی» پیشنهادات خوبی بودند و همچنان فرصت و زمان برای دستیابی به راه حلی دیپلماتیک بر سر مسئله هسته ای ایران وجود دارد.
به گفته این مقام آمریکایی، به محض آنکه ایران به مسئولیت ها و وظایف خود عمل کند، تمام تحریم ها برداشته می شود.» (22/4/1392).
همان روز نیز روزنامه «وال استریت ژورنال» – W.S.J، وابسته به محافظه کاران آمریکا- در تحلیلی از تمایل مقامات «کاخ سفید» به مذاکره دوجانبه با ایران خبر داد و نوشت: «در این شرایط، مقامات آمریکایی می گویند، «کاخ سفید» درصدد است به سرعت مواضع «روحانی» را مورد آزمایش قرار داده و دریابد که آیا از نظر وی؛ شانسی برای پیشبرد مسیر دیپلماتیک وجود دارد یا خیر؟ پیش از این، ارتباطات آمریکا با ایران، از طریق دفتر «کاترین اشتون» انجام گرفته است. یکی از مقامات آمریکایی که قرار است در گفتگوهای این هفته «بروکسل شرکت» کند، اظهار داشته: «ما از گفتگوهای دوجانبه استقبال می کنیم و می خواهیم به هر شکل که بتوانیم؛ این فرایند را برقرار کنیم. ما شاهد واژگانی هستیم که نشان می دهد، ممکن است ایران در مسیری متفاوت قدم بگذارد؛ امّا هنوز در این مورد مطمئن نیستیم».
مقامات در حال حاضر منتظر نخستین نشانه عملی از سوی ایران هستند؛ نشانه ای که می تواند در قالب تعیین مذاکره کننده هسته ای جدید ایران نمایان شود. مقامات آمریکایی می گویند از انتقادات آشکار در مناظره های انتخاباتی نسبت به روند کار «جلیلی» شگفت زده شده و معتقدند که این امر می تواند بیانگر آمادگی تهران برای تغییر مسیر در مذاکرات هسته ای باشد. البتّه به نظر می رسد این ابراز تمایل با شرط و شروطی همراه است که از آن جمله، می توان به ضرورت پاسخ ایران به بسته پیشنهادی 5+1 در «آلماتی» اشاره کرد.
هرچند برخی مقامات اروپایی و آمریکایی پیشنهاد می کنند، «کاخ سفید» برای تشویق ایران، ابتدا تخفیف شدیدی را در تحریم ها اعمال کند امّا مقامات ارشد آمریکا می گویند؛ نخست ایران باید به پیشنهاد «آلماتی» پاسخی روشن ارائه دهد. آنها در عین حال لحن تهدیدآمیز خود را کنار نگذاشته و می گویند پیشرفت های ایران در برنامه هسته ای، بدون اینکه پاسخ مشخّصی به پیشنهادهای غرب ارائه دهد؛ ممکن است واشنگتن را “مجبور کند” که بازه زمانی خود برای تخمین رسیدن ایران به بمب هسته ای را کوتاه تر کند!»
بی تابی برخی رسانه ها برای فشردن “دست های چدنی” آمریکا
بلافاصله دو گزارش مذکور در کانون توجّه رسانه ها و جراید منتسب به اصلاحات قرار گرفت و آنها در روز 23 تیرماه با مدّنظر قرار دادن این گزارش ها – درباره تمایل آمریکا به مذاکره مستقیم با دولت جدید- دست به یک پروپاگاندا زدند. و این جریان همچنان ادامه دارد و هر روز از زبان یکی صدای طبل مذکور را در می آورند!
روزنامه «اعتماد» تیتر 1 خویش را با خط درشت به این مسئله اختصاص داد و نوشت: «مذاکره مستقیم/ درخواست تازه آمریکا از ایران». این روزنامه پس از توجّه به گزارش «W.S.J» با انتشار بخشی از گزارش «فارین پالیسی» در این رابطه، می نویسد: «رئیس جمهور آتی ایران شخصیتی “عملگرا” با خوی “اعتدالگرایی” است که در نشست هفته گذشته خود با جمع کثیری از روحانیون به آنها گوشزد کرد که: «حضور دولت در زندگی اجتماعی و خصوصی مردم باید کاهش یابد!» و از یاد نبریم که «روحانی» در سال 2004 م. با تعلیق موقّت غنی سازی در ازای دریافت مزایای اقتصادی، موافقت کرد. ورود «روحانی» به عرصه قدرت می تواند برای ایران و همینطور برای غرب خوب باشد. «پاتریک کلاوسون»، «معاون تحقیقات مؤسّسه واشنگتن در امور خاور نزدیک» به این واقعیّت قابل توجّه اشاره می کند که با وجود آنکه مقامات عالیرتبه ایران مخالف این توافق هستند؛ «روحانی» … به این توافق اعتبار می دهد. ایران، امروز می تواند به یک توافق برسد؛ اگر – یک اگر بزرگ!- آماده اتّخاذ رویکردی مشابه باشد. واقعاً اینطور است؟ این واقعیّت که حاکمیت ایران به «روحانی» اجازه حضور و پیروزی در انتخابات را داده، می تواند بدین معنا باشد که مقامات عالیرتبه «جمهوری اسلامی» دریافته اند که باید اقتصادِ مورد هجوم تورّم و بیکاری را بهبود بخشند و مشکلات تنها در صورتی حل می شود که ایران بتواند غرب را متقاعد به برداشتن تحریم ها کند! «سوزان مالونی» (کارشناس مسائل ایران در «بروکینگز») بحران امروز ایران را با سال 1988 م. مقایسه می کند که «علی اکبر هاشمی»ِ “عملگرا” بعنوان رئیس جمهور برگزیده شد تا به جنگ ایران و عراق خاتمه دهد.».
«اعتماد» همچنین یادداشت «نگاه یک» صفحه اوّل خویش را در اختیار «داوود هرمیداس باوند» گذاشت تا وی چنین بنویسد: «آمریکا بعنوان “قدرت هژمون” روابط ویژه با تمام همسایگان اطراف ما دارد، پایگاه هایی در کشورهای عربی و «خلیج فارس» دارد و نیز پایگاه هایی در «ترکیه»، «جمهوری آذربایجان»، «افغانستان» و … دارد و با «روسیه» هم تعاملاتی دارد. بنابراین این کشور در عین حال، توان “بازدارندگی” هم دارد؛ فرصت هایی ممکن است برای ایران پیش بیاید و آمریکا مانع آن شود … مادامی که ایران مسائل اش با آمریکا براساس منافع متقابل حلّ و فصل نشود، کماکان مواجه با این مشکلات در عرصه های مختلف هستیم، مانند مسئله تحریم ها … باید بدانیم که نقش محوری در 5+1 را آمریکا دارد و برای حلّ مشکلات مان مذاکرات دو جانبه یک امر ضروری است. مذاکره دالّ بر تسلیم نیست … در شرایط کنونی بخوبی واقفیم که محور اصلی مشکلات چه قدرتی است لذا مصالح و منافع ملّی اقتضاء می کند که با دید منفی با مذاکره برخورد نکنیم. این یک واقعیّت است! … بنابراین برای ما تجارب سال هایی وجود دارد که بدلیل نداشتن روابط دیپلماتیک دچار پیامدهایی شدیم که نگران کننده است؛ مانند تحریم ها و پیامدهای تحریم ها از جمله آسیب های اجتماعی آن. آقای «روحانی» نیک می داند برای اینکه به این بن بست پایان بدهد، باید با انعطافپذیری حرکت کنند تا به تفاهمی نائل شوند که موجب توافق های دو چندان بشود و این پیامی است که آقای «روحانی» داده اند … رسالت ایشان حلّ معضل است، نه ادامه معضل.». روزنامه «آرمان روابط عمومی» نیز تیتر کوچک صفحه نخست خویش را با عنوان: «آمادگی اوباما برای تماس با روحانی» به همین موضوع اختصاص داد.
جالب اینکه هنوز جوهر قلم های ذوق زده از این پالس ها، خشک نشده بود که اقدام موازی دیگری توسّط تأثیرگذارترین موجودیت سیاسی در غرب یعنی رژیم «صهیونیستی» نیز رسانه ای شد. اخباری که از منظر ژورنالیست های دوم خردادی چندان اهمّیت نداشت ولی برای کارشناسان در «تهران» و «نیویورک» کاملاً معنادار می توانست باشد. بنابراین درست همان روزی که روزنامه نگاران و کارشناسانِ خوش بین به سازش، در حال پایکوبی بخاطر گزارش های «المانیتور» و «W.S.J» بودند؛ روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» بحث هایی کاملاً متفاوت مطرح کرد و به نقل از منابع دیپلماتیک آمریکا نوشت: «دولت «باراک اوباما» به اسرائیل تضمین داده که علیرغم انتخاب «روحانی» به ریاست جمهوری، این کشور تحریم های خود علیه ایران را کاهش نخواهد داد.
هیئت دیپلماتیک آمریکا در گفتگو با مشاوران «بنیامین نتانیاهو» به آنها وعده دادند که تنها در صورت “تغییر نگرش” ِ حکومت ایران؛ آمریکا ممکن است، تحریم های کنونی را شُل کند! یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، به «هاآرتص» گفت: ما به اسرائیلی ها گفتیم که آمریکا نه بر مبنای حرف ها و شعارهای «روحانی» بلکه بر مبنای اقدامات ایران قضاوت خواهد کرد و باید تغییری اساسی در رفتار و نگرش حکومت ایران به وجود آید. ما گفتیم که نمی خواهیم فشارها را کاهش دهیم بلکه می خواهیم فشارها را افزایش دهیم، از جمله تحریم جدید «ریال» که از اوّل ژوئیه اجرایی می شود. در واقع یکی از دلایل انتخاب «روحانی»، تحریم ها بوده است. ما در انتظاریم تا ببینیم وی تا چه میزان برای تحقّق شعارهای انتخابات خود، زیر فشار خواهد بود. تحریم هایمان را تا زمانیکه غنی سازی 20 درصد ادامه یابد؛ شُل نخواهیم کرد.
یک مقام آمریکایی نیز افزوده است که «واشنگتن» بدنبال یافتن کانالی برای مذاکره مستقیم با ایران است. همچنین «کانال 2 اسرائیل» در گزارشی مدّعی شد که «نتانیاهو» به تلاش های خود برای افزایش فشار به «اوباما» بمنظور ترسیم “خط قرمز” برای حمله به ایران افزوده است.» (پایگاه خبری- تحلیلی «عصر ایران»). بنابر این بازوی سیاسی کاری اسرائیل علیه پرونده هسته ای ایران در مقرّ «سازمان ملل» فعّال شد تا با ساخت یک گزارش ساختگی از تأسیس «مجتمع مخفی کارانه کوثر» توسّط «روحانی» پرده بردارد! بر این مبنا شاخه سیاسی «سازمان منافقین» (شورای ملّی مقاومت) سعی کرد، مقامات غربی را نسبت به احداث یک مجتمع مخفی هسته ای در ایران و طیّ دوره سرپرستی «روحانی» بر «شورای عالی امنیّت ملّی» حسّاس کند.
در همین رابطه پایگاه مطالعات استراتژیک «ایران هسته ای» به قلم یک کارشناس داخلی نوشت: «خبرسازی جدید منافقین درباره وجود یک تأسیسات هسته ای مخفی در ایران و به میان کشیدن پای «روحانی» بعنوان یکی از بانیان این تأسیسات کذایی را باید اعلام جنگ صهیونیست ها به دولت منتخب در ایران دانست … آنچه مهمّ است اینکه این گروهک می خواسته به هر نحو ممکن «روحانی» را درگیر یک مسئله دارای حسّاسیت برای غرب بکند.» («مهدی محمّدی»- 22/4/1392).
«سازمان منافقین» در این اطّلاعیه که آن را در 20/4/1392 از «پاریس» منتشر کرده بود به تأسیس «مجمتع کوثر» (معادن شرق) در منطقه «دماوند» با استعداد احداث 30 تونل و 30 انبار زیرزمینی بدست شرکت «ایمان گستران محیط» اشاره کرده بود. گزارشی که علیرغم گاف های واضح فنّی اش برای کارشناسان غربی در «سازمان ملل» مهمّ به نظر می رسید، چرا که بلافاصله پس از انتشار این اطّلاعیه کذایی؛ «سخنگوی آژانس بین المللی انرژی اتمی» نسبت به آن واکنش نشان داد. «ژیل تودور» طیّ ایمیلی برای خبرگزاری «فرانسه» نوشت: «آژانس اخبار ارائه شده از سوی «سازمان مجاهدین خلق» (منافقین) را همچون دیگر اخبار و اطّلاعات دریافتی، مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهد داد.». همچنین «فلیپ لالیو» (سخنگوی وزارت خارجه فرانسه) نیز گفت: «ما این اطّلاعات را نیز مانند اطّلاعات دیگر بررسی خواهیم کرد.» (به نقل از پایگاه مطالعات استراتژیک «ایران هسته ای»- 21/4/1392).
پس از این اهرم فشار، بار دیگر پالس های روانی مذاکره از طرف آمریکا به کار افتاد تا باز هم این خود دولت «ایالات متّحده» نباشد که حرف آخر را می زند. مسئله اساسی این است که در تمامی گزارش ها و پالس های مذاکره محور اخیر، این شخصیت های غیر تصمیم گیر هستند که از دولت آمریکا و رئیس جمهوری آن می خواهند که نرمش بیشتری در قبال روزنه امید جدید غرب در ایران، داشته باشد. اینبار نیز این تنها 131 نفر از «نمایندگان کنگره» بودند که در نامه ای از «اوباما» خواستند تا برای مذاکره مستقیم با رئیس جمهور اعتدال گرای ایران تلاش کند.
روزنامه «شرق» در تحلیل مفصّلی از گزارش «واشنگتن پُست» (29/4/1392) در تیتر یک صفحه نخست خویش با اشاره به این موضوع که «واشنگتن پُست» از سنّت شکنی خارق العاده اعضای کنگره خبر داده؛ نوشت: «نمایندگان کنگره طرح سالانه تشدید تحریم ها علیه ایران را به «کاخ سفید» ارائه ندادند و اعلام کردند که این طرح ممکن است تا اکتبر و حتّی تا پایان سال جاری میلادی نیز آماده نشود. این در حالیست که یکروز پیش از این، اعضای کنگره پای نامه ای به «اوباما» را امضاء کرده بودند که در آن خواسته بودند با ایران وارد مذاکره شود. در این نامه از «رئیس جمهور آمریکا» خواسته که اقداماتی انجام ندهد که موضع آقای «روحانی» در قبال “تُندروها” را در ایران تضعیف کند … «اوباما» و «روحانی» هر دو مدّتهاست که به تمایل برای ورود به دیپلماسی مستقیم و کارکردن در جهت توافقی گسترده تر بمنظور پایان دادن به چند دهه خصومت، اشاره کرده اند … مانع بزرگ شامل سیاست های داخلی هر دو طرف است … این نامه از آن جهت حائز اهمّیت است که توسّط نهادی ارائه شد که به لحاظ سنّتی با بکارگیری دیپلماسی در قبال ایران مخالف است امّا اکنون تعداد زیادی از اعضای آن خواستار چنین چیزی شده اند.» (30/4/1392).
****
اما دیدار رمضانی رهبری حکیم انقلاب اسلامی با مجموعه کارگزاران نظام نیز نشانی بود از اینکه بحث مذاکره با آمریکا در پُشت پرده ساختار اجرائی کشور به مسئله ای با الویت تبدیل شده است. ایشان در هشدار به ذوق زدگی های داخلی نسبت به پالس های جدید آمریکا فرمودند: «مکرّر عرض کرده ایم؛ در عرصه هاى گوناگون جهانى، درگیرى ها غالباً جنگ اراده ها است؛ هر طرفى که اراده اش زودتر ضعیف شود، شکست خواهد خورد. صبر یعنى این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ کردن … اگر چنانچه جهتگیرى را غلط انتخاب کردیم، در انتخاب جهت گیرى اشتباه کردیم؛ تلاش مضاعف ما نه فقط ما را به نتیجه نمی رساند.
… مسئولان کشور باید تصمیم شان را در مواجهه با مشکلات حفظ کنند، عزم راسخ خودشان را محفوظ بدارند، دچار تزلزل نشوند. به سمت آرمان ها حرکت کردن، این عزم راسخ را نیاز دارد. اینجور نباشد که با مشاهده اخم دشمن، ترُش رویى دشمن، حرکت معارضه دشمن با شکل هاى مختلفش – تبلیغاتى اش، سیاسى اش، اقتصادى اش و امثال اینها – متزلزل شوند … دومین نکته اى که در این زمینه وجود دارد، مسئله تعامل با دنیا است؛ که این روزها زیاد هم گفته می شود. ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا، باید طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خودمان را فراموش نکنیم.
ممکن است انسان یک وقتى سابقه اى را به رو نیاورد؛ اشکالى ندارد. شما یک وقتى با یک شخصى مواجهید، می خواهید یک کارى را انجام دهید، یک سابقه اى هم از او دارید، مصلحت نمی دانید به رو بیاورید؛ این اشکالى ندارد، اما این سابقه یادتان نرود؛ اگر یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد. آمریکایى ها می گویند ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سال ها است که می گویند می خواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما بوجود آوردند.
…آمریکایى ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى اند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضع گیرى هاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم – که گفتیم خوشبین نیستیم- درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند. انگلیس ها هم یک جور دیگر، دیگران هم یک جور دیگر. تعامل با دنیا هیچ ایرادى ندارد، ما از اوّل هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهاى او را باید دانست؛ هدف هاى اساسى و کلان را باید مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنى سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجّه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.» (دیدار با کارگزاران نظام اسلامی- 30/4/1392).
اما چرا آمریکا غیر قابل اعتماد است؟
سخنان رهبر انقلاب درحالی مطرح شد که با روی کار آمدن دولت جدید در ایران چه در داخل کشور و چه در خارج از آن عدهای تصور میکردند که بحث مذاکره با امریکا بار دیگر قوت خواهد گرفت و تنش میان دو کشور کاهش خواهد یافت اما درست در زمانی که دولت جدید ایران در حال پا گرفتن بود، امریکا با اتخاذ شدیدترین تحریمها علیه ایران، پیام تازهای به دولت جدید دارد و به این ترتیب مجدداً دروغ بودن اراده رهبران کاخ سفید برای مذاکره با ایران را اثبات کرد.
رفتار امریکا نه در هنگام روی کار آمدن روحانی بلکه در طول سالیان متمادی و حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داده است که این کشور در روابط خود با ایران صداقت نداشته و همواره در این مسیر از در دشمنی وارد شده است و هیچگاه نیز حاضر به عذرخواهی و پذیرفتن اشتباهات گذشته خود در برابر ملت ایران نبوده و نیست.
نگاهی به رابطه میان تهران و واشنگتن حاکی از آن است که این روابط نخستین بار با تاسیس کنسولگری آمریکا در ایران در ژوئن 1883 شکل گرفت و پس از آن هم دولت ایران در اکتبر 1888 میلادی حاج حسینقلیخان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد که نام وی از آن زمان به عنوان حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار مانده است.
هرچند تاریخ دشمنیهای مکرر آمریکا با ایران به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمیگردد ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی اولین موج مخالفتها با آمریکا درسیزدهم آبان 1358 نمایان شد. مردم در این مرحله دیگر تحمل دخالتهای آشکار و غیر آشکار امریکا در امور داخلی خود را نداشتند و تلاشهای امریکا برای شکست انقلاب اسلامی در ایران و عدم استرداد شاه به ایران جهت محاکمه، موجب شد تا سفارت آمریکا در تهران در سیزدهم آبان 1358 توسط گروهی از دانشجویان تصرف شده و کارکنان آن به گروگان گرفته شوند.
دولت وقت امریکا که لطمه بزرگی به حیثیت استکباریاش وارد آمده بود، پس از تسخیر سفارتش، دست به یکسری اقدامات علیه ایران زد که بلوکه کردن داراییهای ایران، قطع یکجانبه روابط سیاسی و نظامی و تبلیغاتی آمریکا در بیستم فروردین59 از آن جمله بود.
دولت آمریکا در مرحله بعدی، عملیات نظامیای را در ایران طراحی کرد اما عملیات نظامی آمریکا در سحرگاه سوم اردیبهشت 59 در طبس با شکست مواجه شد. پس از این شکست و بینتیجه ماندن عملیات نظامی، این کشور در اول خرداد 1359 نخستین دور محاصره اقتصادی خود علیه ایران را آغاز کرد و در تیرماه همان سال دست به طراحی یک کودتا به نام کودتای نوژه زد که براساس آن قرار بود مرکز حکومت توسط یک دسته هواپیمای شکاری مورد اصابت قرار گیرد که البته این حرکت نیز ناکام ماند.
اما بعد با خروج کارتر از دایره قدرت در امریکا و روی کار آمدن ریگان، وی با پیگیری «دکترین رمبو» نیز دست از سیاست خصمانه علیه ایران برنداشت و سیاست براندازی انقلاب ایران از طریق جنگ را در پیش گرفت. او معتقد بود جنگ پایههای نظامی، اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی را در منطقه ضعیف میکند و در نهایت باگذشت زمان جمهوری اسلامی ساقط میشود.
آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق اقدامات متفاوتی از جمله لغو تحریمهای عراق و اعطای کمکهای نظامی، تسلیحاتی و لجستیک فراوان به این کشور انجام داد. در عین حال با عملیات مالی برای تامین نیازهای مالی عراق از کشورهای عربی و غربی، عملیات اطلاعاتی و ارتباطی و عملیات جنگ روانی و سیاسی علیه ایران را پی گرفته و با تحریک گروهکهای ضدانقلاب آنها را به جبهه رژیم بعث کشانده بود.
با این وجود در سال 1365 امریکا سعی کرد با طرح ماجرای «ایرانکنترا» و سفر دیوید مکفارلین رئیس وقت شورای امنیت ملی امریکا به ایران، روابط را با تهران بهبود ببخشد که این امر حاصلی جز رسوایی برای دولتمردان این کشور نداشت.
امریکا پس از این واقعه، تغییر آشکارتری در مواضع خود به سود عراق برای افزایش فشار بر ایران اتخاذ کرد؛ چنانکه موفقیت عرا ق در بمباران نیروگاه نکا باکمک اطلاعاتی امریکا صورت گرفت.
سال 66 ، جنگ دریایی آمریکا با ایران و حمله به پایانه نفتی رشادت و رسالت، کشتی تجاری ایران ارج و در نهایت انهدام هواپیمای مسافربری ایران در تیر 67، اوج خصومت خود را با ایران نشان داد.
اما پس از پایان جنگ، مرحله سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 68 تا سال 88 آغاز شد. دولت کلینتون سال 72 روی کار آمد و در سال 73 تحریمهای همه جانبه را علیه ایران وضع کرد و در نهایت قانون ضد ایرانی داماتو در کنگره آمریکا تصویب شد که مانع از سرمایهگذاری شرکتها در ایران میشد اما با روی کار آمدن بوش پسر، وی به بهانه از بین رفتن برجهای دوقلو و مبارزه با تروریسم فصل نوینی را در سیاستخارجی این کشور با ایران گشود و نه تنها انعطافی در مواضع کشورش نشان نداد، بلکه ایران را در “محور شرارت” قرار داد.
پس از آن، آمریکا که خود یکی از بزرگترین دپوهای سلاح اتمی را در دست دارد، از سال 77 نسبت به دستیابی ایران به سلاحهای کشتار جمعی اظهار نگرانی کرد و به این رفتار خود شدت بخشید و سرانجام پرونده هستهای ایران را به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برد. به دنبال این امر در سال 84 دولتمردان آمریکا یکی از سختترین مواضع خود را علیه ایران اتخاذ کردند و آمریکا پرونده ایران را از آژانس انرژی هستهای به شورای امنیت برد و به صورت پی درپی سه قطعنامه در این شورا علیه ایران صادر کرد.
با روی کار آمدن باراک اوباما در سال 2008 (1387) وی با شعار تغییر تلاش کرد که نشان دهد میخواهد از شیوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سیاست گفتوگو با ایران را در پیش بگیرد، اما در عمل همان سیاستهای رفتاری را دنبال کرد و نشان داد که دستی را که بسوی ملت ایران دراز کرده است دستی هدفدار است که به فرموده مقام معظم رهبری دست چدنی زیر دستکش مخملین است.
تشدید تحریمها، اعمال سیاست چماق و هویج، پیگیری بحث براندازی از درون و تغییر رژیم، حمایت از تروریستها، حمایت بیقید و شرط از اسرائیل و تهدید مکرر به حمله نظامی در زمره اصلیترین برنامههای اوباما در قبال ایران قرار داشت. او هنگام انتخاب دوباره خود در کاخ سفید موضوع گفتوگوهای دوجانبه با ایران را مطرح کرد اما همزمان با این ادعا تحریمهای شدیدتری را علیه ایران در نظر گرفت.
به هر روی بیشترین تحریمهای ایران در دولتی اتفاق افتاد که از قضای روزگار بیشترین ادعای تلاش برای رابطه با ایران را داشت. آخرین سیاست تحریمی امریکا در قبال ایران همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در ایران اتخاذ شد و امریکا نشان داد که سیاستهایش با آمدن و رفتن دولتها در ایران تفاوت چندانی نمیکند و برای او تنها یک هدف و آن نیز سقوط جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد.
مراحل مختلف مخاصمه ایران و آمریکا است:
1. ورود آمریکا به جریان جنگ جهانی دوم و پس از آن، دخالت در ماجرای اشغال ایران مقدمهای شد برای گسترش روابط بین ایران و آمریکا. پس از پایان جنگ جهانی دوم آمریکا با توجه به شرایط جدید بینالمللی، تبدیل به یک ابرقدرت بزرگ و تعیینکننده در جهان شد. قدرتهای استعماری تقریباً در آن مقطع بسیار ضعیف شده بودند و آمریکا چون خارج از صحنهی جنگ جهانی دوم مانده بود، توانست منافع بسیاری را از آن جنگ به دست آورد.
از طرف دیگر ایران و منطقهی خلیج فارس به دلیل این که منابع عظیم نفتی داشته و دارند و نفت در موقعیت پس از جنگ جهانی دوم برای دولتهای بزرگ بسیار تعیینکننده بود، لذا دولت آمریکا حضور در خاورمیانه و تسلط بر کشورهای این منطقه را جزء اهداف استراتژیک خود قرار داد و بهتدریج و طبق برنامههایی حضورش در خلیج فارس را فعالتر کرد. پس از آن هم توانست انگلیس را تدریجاً در صحنهی خاورمیانه ضعیف کند و سرانجام بر ایران و عربستان و چند کشور دیگر این منطقه تسلط یابد. البته اسرائیل نیز در این زمینه نقش بسزایی داشت.
آمریکاییها در سال 1357 وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران شدند. پیش از پیروزی انقلاب در واقع «مردم ایران» در برابر آمریکا ایستاده بودند، اما پس از پیروزی انقلاب مردم ایران به همراه دولت برگزیدهشان به مقابله با سلطهی آمریکا میپرداختند.
2. نهضت ملیشدن صنعت نفت یک مقطع دیگری بود که روابط ایران و آمریکا را متحول کرد. در این مقطع آمریکاییها بیش از پیش در ایران حضور پیدا کردند. برخی در داخل ایران تصورشان این بود که آمریکا در هر صورت برای روابط خارجی ایران بهتر از انگلیس است. سرانجام در سال 1332 آمریکاییها در راستای اهداف تسلط بر خاورمیانه و با برنامهریزی دقیق و یک کودتا، حکومتی دیکتاتوری را در ایران پایهگذاری کردند و به این ترتیب از 28 مرداد 1332 روابط ایران و آمریکا وارد مرحلهی تازهای شد.
3. بیستوپنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران در فاصلهی سالهای 1332 تا سال 1357 مسائل بسیاری را برای کشور ما به وجود آورد، اما نکتهی مهم این است که در آن مقطع آمریکا در مقابل «مردم ایران» قرار گرفت. دولت ایران کاملاً وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکاییها بر کلیهی مسائل ایران مسلط بودند. در این دوران بود که مبارزات ضد آمریکایی ابتدا و ظاهراً علیه نظام سلطنتی پهلوی شکل میگرفت، اما واقعاً و ماهیتاً این اعتراضات برای قطع سلطهی آمریکا بر ایران بود.
در این بیستوپنج سال آمریکاییها به گونهای رفتار کردند که گویی تصور نمیکردند در ایران انقلابی اتفاق بیفتد. از این منظر انقلاب اسلامی یک واقعهی عجیب و باورنکردنی برای آمریکا بود که آنها را در سال 1357 وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران کرد. پیش از پیروزی انقلاب در واقع «مردم ایران» در برابر آمریکا ایستاده بودند، اما پس از پیروزی انقلاب مردم ایران به همراه دولت همسو و برگزیدهشان به مقابله با سلطهی آمریکا میپرداختند.
پیش از انقلاب مبنای مخالفت ما با آمریکا این بود که آنها نظام فاسدی را به عنوان دولت دستنشاندهی خود بر ایران حاکم کرده بودند که حافظ منافع آمریکا در منطقه بود. دیگر اینکه مردم ما احساس میکردند آمریکا شدیدتر از انگلیس در حال اسلامزدایی از جامعهی ایران است و این مسئله مردم ایران را علیه آمریکا بیشتر تحریک میکرد. مسئلهی سوم این بود که آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل بود؛ یعنی حامی بزرگترین دشمن مسلمانان و به این دلیل مردم مسلمان ایران بهشدت با آمریکا مبارزه میکردند.
4. پس از یک دورهی بیستوپنجساله سرانجام با شکلگیری انقلاب اسلامی روابط ایران و آمریکا وارد دوران جدیدی شد. دشمنی آمریکا با ملت ایران در دوران پس از پیروزی انقلاب را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد؛ اگرچه این مراحل بسیار شبیه به هم هستند. مرحلهی اول از ابتدای پیروزی انقلاب تا 13 آبان 1358 است. در این مرحله آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد و میخواست انقلاب را به شکست برساند، اما مردم علیه آمریکا حرکت کردند. سرانجام با توجه به اینکه آمریکاییها به هیچ شکلی به اعتراضات مردم و دولت ایران در مورد دخالتهایشان توجه نمیکردند، سفارت آمریکا در تهران تصرف شد. از این پس رابطهی دو کشور وارد مرحلهای دیگر شد، زیرا روابط دو کشور تقریباً حالتی نامشخص پیدا کرد، چون آمریکا فکر میکرد مجدداً میتواند حکومت پیشین را برگرداند.
پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران، دولت ایالات متحده بهشدت در دنیا نسبت به ایران حساس شد. همچنین حکومت و حتی گاهی مردم ایران را یک تهدید جدی قلمداد کرد. از طرف دیگر، تا آن زمان چنین تحقیری از طرف دولتی نسبت به آمریکا سابقه نداشت.
مرحلهی دوم از 13 آبان 1358 تا سال 1367 یعنی تا پایان جنگ است. دولت آمریکا علناً در مقابل ملت ایران قرار گرفت، تبلیغات گستردهای را علیه ایران به راه انداخت، از ضد انقلاب حمایت کرد و سعی کرد در امور ایران دخالت کند. همچنین اقداماتی را در جریان طبس و کودتای نوژه انجام داد.
پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران، دولت ایالات متحده بهشدت در دنیا نسبت به ایران حساس شد. همچنین حکومت و حتی گاهی مردم ایران را یک تهدید جدی قلمداد کرد. از طرف دیگر، تا آن زمان چنین تحقیری از طرف دولتی نسبت به آمریکا سابقه نداشت. لذا آمریکاییها تصمیم گرفتند به طور جدی علیه ملت ایران اقدام کنند و طبعاً اقدامات خشونتآمیز آنها علیه ایران افزایش یافت. آمریکا پس از این ماجرا روابط خود را با ایران قطع کرد و اموال ایران را بلوکه ساخت. همچنین در بزرگترین اقدام علیه ایران، جنگ تحمیلی را به راه انداخت، اما این نکته حائز اهمیت است که هیچیک از این اقدامات آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی ایران به اهداف تعیین شدهی خود نرسید. البته گاهی مشکلات و خساراتی را به دولت و ملت ایران وارد کرد، اما آمریکا را به هدف مد نظرش نرساند.
پس از پایان جنگ عراق با ایران، تصور آمریکاییها این بود که دولت ایران برای بازسازی مجدداً به غرب و آمریکا مراجعه خواهد کرد و عملاً سیاستهایش را نسبت به آنها تعدیل خواهد نمود، اما اینگونه نشد. طبیعتاً ملت ایران یک تنفر روزافزونی از مداخلات آمریکا و سیاستهای آنها پیدا کرد و به این دلیل روابط ایران و آمریکا همچنان دچار چالش و در وضعیتی مخاطرهآمیز قرار گرفت.
اما مرحلهی سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 1368 تا سال 1388 است که بحث «براندازی از درون» به عنوان اصلیترین برنامهی آمریکا در قبال ایران دنبال شد و همچنان هم دنبال میشود، اما به سرانجام نرسید. از سال 1388 به بعد، آمریکا دشمنی با ایران را علنیتر کرده است. آنها تصورشان این است که این بار براندازی را از اقداماتی مثل تحریمها و گسترش تبلیغ علیه ایران بهویژه با پیگیری بحث هستهای دنبال کنند. به عبارت دیگر میخواهند با این اقدامات در رفتار دولت ایران تغییر بهوجود بیاورند.
ترسی که آمریکاییها از گسترش اسلام سیاسی دارند، یک واقعیت است، زیرا اگر اسلام سیاسی در دنیا گسترش یابد، قطعاً سلطهی قدرتهای بزرگ دچار یک چالش بسیار پرهزینه خواهد شد و نهایتاً هم معلوم نیست که بتوانند به سلطهطلبیهای خود در سطح بینالمللی ادامه بدهند. بنابراین چالش ایران و آمریکا برای مدتی طولانی ادامه خواهد داشت و این تصور اشتباه است که برخی معتقدند اگر ما مقداری از مواضع خود عقبنشینی کنیم، دولت آمریکا هم از دشمنی با ما دست برمیدارد. به این دلیل که دولت آمریکا حتی یک موضعگیری سیاسی سادهی دولتی را هم نمیتواند تحمل کند و نسبت به آن واکنش نشان میدهد و این رفتار نشانهی خوبی برای خروج از چالش نیست.
پاسخ رهبر معظم انقلاب به 10 سوال درباره مذاکره با آمریکا
از نظر حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی مبارزه ملت ایران با سیاستهای سلطهطلبانه آمریکا از سابقهای تاریخی برخوردار است.
این مقابله از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ آغاز شد و در ۱۶ آذر همان سال با سرکوب حرکت ضدآمریکایی دانشجویان ادامه یافت.
متن زیر مروری است بر دیدگاهها و مواضع حضرت آیتالله خامنهای درباره تقابل ملت ایران و دولت آمریکا
سوال | پاسخ | |
1 | آیا تقابل ملت ایران با دولت آمریکا صرفا به پس از انقلاب اسلامی برمیگردد؟ | مبارزه از زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. |
2 | ۱۶آذر با چه ویژگیهایی باید شناخته شود؟ | ۱۶ آذر متعلق به دانشجوی ضدآمریکا و ضدسلطه است. |
3 | مصادیق دشمنی دولت آمریکا علیه ملت ما چه بوده است؟ | کمک به حرکتهای تروریستی، تصرف دارائی ایران کمک به صدام در جنگ با ایران، شلیک به هواپیمای مسافربری، اهانت به ملت ایران، تحریمهای همهجانبه. |
4 | علت اصلی دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟ | یک: نفی سلطهپذیری، وابستگی سیاسی و سکولاریزم اخلاقی؛ دو: پافشاری ما بر هویت ملی و اسلامی، دفاع از مظلومان و فتح قلههای علمی |
5 | علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریکا چیست؟ | طبق آیات قرآن پایبندی به ایمان بِالله و کفر به طاغوت واجب است و امروز طاغوت اعظم در دنیا آمریکاست. |
6 | آیا رابطه با آمریکا خطر او را برای ما کم میکند؟ | به دو دلیل خطر آمریکا را کم نمیکند. یک: آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند. دو: رابطه، برای آمریکائیها، همیشه وسیلهای برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری بوده است. |
7 | چرا با آمریکا مذاکره نمیکنیم؟ | مذاکره در سایهی تهدید و فشار و از موضع ابرقدرتی، مذاکره نیست. |
8 | بعد از این مدت مبارزه کدام کشور پیروز میدان بوده است؟ | بقاء و پیشرفت انقلاب نشانهی پیروزی ملت ایران است؛ ارزشهای آمریکایی در دنیا افول کردهاند. |
9 | آمریکا چه زمانی از دشمنی با ملت ایران دست خواهد برداشت؟ | تا زمان تحقق اقتدار همهجانبهی سیاسی، اقتصادی و علمی ایران این دشمنی ادامه دارد. |
10 | سرانجام مبارزهی تاریخی ملت ایران با دولت مستکبر آمریکا چه خواهد بود؟ | سنتهای الهی پیروزی جبهه حق را تضمین میکند. |
این متن را پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در قالب پرسش و پاسخ و بهمناسبت روز دانشجو، تنظیم و منتشر کرده بود که با توجه به بیانات اخیر مقام معظم رهبری بازنشر میشود.
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ یعنی از سال 32 با کودتای 28 مرداد که به وسیله آمریکاییها در ایران انجام گرفت و حکومت دکتر مصدق را سرنگون کردند. مأموران آمریکایی رسماً آمدند ایران، با چمدانهای پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضی از سیاستمداران خودفروخته را تطمیع کردند و کودتای 28 مرداد سال 32 را در اینجا راه انداختند و حکومت مصدق را سرنگون کردند. جالب این است که بدانید حکومت مصدق که به وسیلهی آمریکائیها سرنگون شد، هیچگونه خصومتی با آمریکائیها نداشت. او در مقابلهی با انگلیسیها ایستاده بود و به آمریکائیها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که آمریکائیها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهای داشت، به آنها اظهار علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکی میکرد. با این دولت، آمریکائیها این کار را کردند. اینجور نبود که دولتی که در تهران سر کار است، یک دولت ضد آمریکائی باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباری اقتضاء کرد، آمریکائیها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار خود را کردند.
تقریباً ده سال از این قضیه گذشت، حادثهی قیام مردم در پانزده خرداد و انقلاب اسلامی و مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی پیش آمد. یعنی اینها ده سال فشار آوردند، کتک زدند، زندان کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در این کشور کردند؛ بالاخره یک انفجاری در ده سال بعد از این قضیه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اینجا هم طرف قضیه اگرچه حکومت ظالم طاغوت و حکومت پهلوی بود، اما آمریکائیها پشت سر این حکومت قرار داشتند؛ آنها بودند که آن را تقویت میکردند و به وسیلهی او بر همهی امور کشور ما مسلط شده بودند. این مبارزه ادامه پیدا کرد تا سال 43؛ آمریکائیها ناگزیر شدند مستقیماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعید کردند. اینجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پیش ببرند و به خیال خودشان ملت ایران را مغلوب کنند؛ اما ملت ایران مغلوب نشد.
بعد از سال 43 که حکومت مطلقهی محمدرضا پهلوی به پشتیبانی آمریکائیها در کشور هزاران فاجعه آفرید و آمریکائیها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبی و تجاوز در ایران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ایران بردند، خوردند، پول گرفتند، شکنجه تعلیم دادند، هزاران جنایت در ایران کردند، بالاخره در سال 56 و دنبالهاش سال 57 این حرکت عظیم ملت ایران به رهبری امام بزرگوار شروع شد. این دفعه، این مبارزه دیگر مبارزهای نبود که امید پیروزی برای دشمن وجود داشته باشد. ملت ایستاد، مقاومت کرد، فداکاری کرد؛ مردانش، زنانش، حتّی دانشآموزانش در خیابانها کشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ایران پیروز شد. یعنی در این مبارزهی طولانی از سال 32 تا سال 57 – در طول مدت بیست و پنج سال مبارزه – بالاخره آن که پیروز میدان شد، ملت ایران بود.
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان ۱۰ /۰۸ /۱۳۹۱
* 16 آذر در تاریخ ما با چه ویژگیهایی باید شناخته شود؟
جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است – شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد – که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شدهی این حرکت، همین 16 آذر است.
جالب است توجه کنید که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب – سرکوب عجیب همهی نیروها و سکوت همه – ناگهان به وسیلهی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا 16 آذر در همهی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۲۴ /۰۹ /۱۳۸۷
* مصادیق دشمنی دولت آمریکا علیه ملت ما چه بوده است؟
کمک به حرکتهای تروریستی
دولت آمریکا از اول با این انقلاب با روی عبوس و چهرهی ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ایران قبل از انقلاب در مشت آمریکا بود؛ منابع حیاتیاش در اختیار آمریکا، مراکز تصمیمگیری سیاسیاش در اختیار آمریکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختیار آمریکا؛ مرتعی بود برای چرای آمریکائیان و نظامیان آمریکائی و غیر آنها. خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه ابراز نکنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریکا – چه رؤسای جمهور جمهوریخواهشان، چه رؤسای جمهور دمکراتشان – با نظام جمهوری اسلامی بدرفتاری کرد؛ این چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اولین کاری که از طرف امریکائیها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکندهی جمهوری اسلامی و کمک به حرکتهای تجزیهطلب و تروریستی در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند. در هر نقطهای از نقاط کشور که حرکتهای تجزیهطلب در آنجا زمینهای داشت، انگشت آمریکائیها را ما دیدیم؛ گاهی پول آنها را، و حتی در مواردی عناصر آمریکائی را ما در آنجا دیدیم؛ این برای مردم ما خسارت زیادی داشت. متأسفانه این کار هنوز هم ادامه دارد.
تصرف دارائیهای ایران
بعد تصرف و حبس دارائیها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بیحسابی را در اختیار آمریکائیها گذاشته بود، برای اینکه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد بگیرد، سلاح بگیرد. بعضی از این وسائل، آنجا تهیه هم شده وقتی انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و عجیبتر اینکه این وسائل را در یک انباری جمع کرده بودند، نگه داشته بودند، انبارداری برای خودشان قائل شدند، خود را طلبگار کردند و از حساب قرارداد الجزائر انبارداری برداشتند! مالی را از یک ملت غصب کنند، پیش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انبارداریاش را هم بگیرند! این رفتاری بوده که از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست.
چراغ سبز به صدام و کمک به او در جنگ با ایران
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود برای حملهی به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهای ما حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهای ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال – بخصوص در سالهای آخر – همیشه آمریکائیها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند – کمک مالی، کمک تسلیحاتی، کمک کارشناسی سیاسی – خبرهای ماهوارهای میدادند و امکانات خبررسانی داشتند. تحرک نیروهای ما را در جبهه در ماهوارههایشان ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه برای قرارگاههای صدام میفرستادند که از آنها علیه جوانهای ما و نیروهای ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند.
شلیک به هواپیمای مسافربری ما
بعد در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریکائی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟
اهانت به ملت ایران
از تروریستهای جنایتکاری که در داخل کشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را کشتند، علمای بزرگ تا بچههای خردسال را ترور کردند و کشتند، حمایت کردند؛ به اینها اجازه دادند که در کشورشان فعالیت کنند؛ دائما علیه کشورمان تبلیغات خصمانه کردند. رؤسای جمهور آمریکا در طول این سالها – بخصوص در دورهی هشت سالهی رئیس جمهور زائلشدهی قبلی – هر وقت علیه ملت ایران، علیه کشور ما، علیه مسئولین ما، علیه نظام جمهوری اسلامی صحبتی کردند و حرف مهمل و چرندی گفتند، اهانتی به ملت ایران کردند. در طول این سالها همیشه همین جور بوده است.
آشفتهسازی امنیت منطقه ما به خاطر دشمنی با جمهوری اسلامی
امنیت منطقهی ما را، امنیت خلیج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگی کردند؛ برای مقابلهی با جمهوری اسلامی – و البته در واقع برای پر کردن جیب کمپانیهای سلاح – سیل سلاحها را به کشورهای منطقه سرازیر کردند؛ از رژیم صهیونیستی بیقید و شرط حمایت کردند…
هر وقت شورای امنیت خواست علیه رژیم صهیونیستی قطعنامهای بگذراند، آمریکا سینهاش را سپر کرد، آمد جلو و دفاع کرد و نگذاشت.
تهدید و توهین نسبت به ملت و مسئولین ایران
در هر مناسبتی و بیمناسبت کشور ما را تهدید کردند. دائم گفتند حمله میکنیم، گفتند طرح نظامی روی میز ماست، چنین میکنیم، چنان میکنیم. هر وقت علیه کشور ما حرف زدند، ملت ما را تهدید کردند. البته این تهدیدها در ملت ما اثر نکرد، اما آنها دشمنی خودشان را از این راه نشان دادند. به ملت ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت کردند. یکی از آمریکائیها چند سال قبل گفت ریشهی ملت ایران را باید کند! در همین سالهای اخیر یکی از مسئولین آمریکائی گفت ایرانی خوب و معتدل ایرانیای است که مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتی که فقط گناهش این است که از هویت و استقلال خود دفاع میکند، اینجور اهانتها کردند.
تحریم ما به قصد دشمنی
سی سال کشور ما را تحریم کردند، که البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما باید از آمریکائیها از این بخش تشکر کنیم. اگر ما را تحریم نمیکردند، ما امروز به این نقطهای از علم و پیشرفت که رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم همیشه ما را وادار کرده که به خود بیائیم، به خود فکر کنیم، از درون خود بجوشیم. ولی آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنی کنند.
بیانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) ۰۱/۰۱/۱۳۸۸
* علت اصلی دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟
علت دشمنی عمیق و آشتیناپذیر استکبار و در رأس آنها آمریکا و شبکهی صهیونیستی دنیا با جمهوری اسلامی، این حرفهائی که گاهی گوشه و کنار گفته میشود – چه چیزهائی که آنها شعارش را میدهند، چه تصوراتی که بعضی در داخل میکنند – نیست. مسئله این است که جمهوری اسلامی یک «نفی» با خود دارد، یک «اثبات».
نفی استثمار، نفی سلطهپذیری، نفی تحقیر ملت به وسیلهی قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی؛ اباحیگری؛ اینها را جمهوری اسلامی قاطع نفی میکند.
یک چیزهائی را هم اثبات میکند: اثبات هویت ملی، هویت ایرانی، اثبات ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قلههای دانش؛ نه فقط دنبالهروی در مسئلهی دانش، و فتح قلههای دانش؛ اینها جزو چیزهائی است که جمهوری اسلامی بر آنها پافشاری میکند. این نفی و این اثبات؛ اینها دلیل دشمنی آمریکا و دشمنی شبکهی صهیونیستی دنیاست.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۲۴ /۰۹ /۱۳۸۷
* علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریکا چیست؟
آیهی شریفهی قرآن میفرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروة الوثقی». این، اعتصام به حبلاللَّه را برای ما معنا میکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت.
امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را او به وجود آورده است و آن را تأیید میکند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلی یعنی انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایالات متحده و همفکرانش و همکارانش، دنیای اسلام را در وضعیت دشواری قرار داده است و دنیای اسلام در پیشرفت خود، در موضعگیری خود، در ترقی مادی و معنوی خود، زیر فشار امریکا و همکاران و همفکران اوست.
در بسیاری از بخشهای امت اسلامی ایمان باللَّه هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به عروهی وثقای الهی امکانپذیر نیست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به این که به جنگ با امریکا بشتابند، دعوت نمیکنیم؛ ما دعوت میکنیم که تسلیم امریکا نشوند.
بیانات در دیدار شرکت کنندگان در همایش کنفرانس وحدت اسلامی ۳۰ /۰۵ /۱۳۸۵
* آیا رابطه با امریکا خطر او را برای ما کم میکند؟
رابطهی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانهی هیچ قدرتی را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائیها – نه امروز، همیشه اینطور بوده – وسیلهای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسیها هم همین طور بودند. انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکی از کارهایشان این است…
اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بیدغدغهی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتیشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهی با آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطهی با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد ۱۳ /۱۰ /۱۳۸۶
* چرا با آمریکا مذاکره نمیکنیم؟
مذاکرهی در سایهی تهدید و فشار، مذاکره نیست. یک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بکند و فشاری بیاورد و تحریمی بکند و یک دست آهنیای را نشان بدهد و از آن طرف هم بگوید خیلی خوب، بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهای را ما با هیچ کس نمیکنیم. آمریکا همیشه با این چهره برای مذاکره وارد میدان شده است.
آمریکا صادقانه مثل یک مذاکرهکنندهی معمولی وارد میدان نمیشود، مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره میشود. ما با چهرهی ابرقدرتی مذاکره نمیکنیم. ابرقدرتی را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، برای مذاکره یک هدف و نهایت مشخصی فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. جمهوری اسلامی زیر بار این فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبک خود به هر فشاری پاسخ خواهد داد. به زورگوئی متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتی که نردبان پوسیدهای هم هست، پائین بیایند، اشکالی ندارد؛ اما تا وقتی که آنجور است، امکان ندارد.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام 27 /05 /1389
* بعد از این مدت مبارزه کدام کشور پیروز میدان بوده است؟
ماندن انقلاب، نشانه پیروزی ملت ایران
این در خور تأمل است. وقتی ما فهمیدیم که در اینجا آن که پیروز شده است، اراده و تصمیم قاطع یک ملت همراه با ایمان و توکل به خداست، این درسی میشود برای همهی ملتها؛ این یک اصلی میشود در همهی تحولات تاریخی؛ فلسفهی جدید تاریخ، مبتنی بر اصول اسلامی، با نگاه کردن به این حادثه، به بار مینشیند، تدوین میشود و مورد قبول همه قرار میگیرد؛ و این واقعیت اتفاق افتاده است؛ یعنی ملت ایران در تمام این مدت و تا امروز، پیروز این میدان عظیم است. به چه دلیل؟ به طرف ایران نگاه کنید؛ دلیلش این است که اینها میخواستند انقلاب را از بین ببرند، اما انقلاب ماند؛ انقلاب نه فقط ماند، بلکه روزبهروز قویتر شد. امروز نسل جوان ما که در زمان انقلاب نبوده است، در دورهی جنگ تحمیلی نبوده است، امام را ندیده است، با همان انگیزه و با همان عزم و تصمیمی درس میخواند، کار میکند، زندگی میکند و نفس میکشد که جوان دوران انقلاب با آن عزم و تصمیم، انقلاب را به وجود آورد. اینها نشانههای بارز زنده بودن انقلاب است.
پیشرفت روز به روز ایران اسلامی
علاوهی بر همهی اینها، نظام اسلامی را ملاحظه کنید؛ نظام اسلامی استحکام پیدا کرد، ریشه دوانید، حرف خودش را به دنیا منتقل کرد، ملتها را در مقابل عظمت خود وادار به اذعان و اعتراف کرد، خود را در چشم ملتهای مسلمان و غیر مسلمان بزرگ کرد. امام بزرگوار ما حتّی در چشم دشمنان خود، یک شخصیت عظیم و عالیرتبه است. ملت ایران به عنوان یک ملت پولادین، یک ملت مقاوم، یک ملت مؤمن، یک ملت با بصیرت، در دنیا معرفی شده است و در کشور، نظام اسلامی توانسته کشور را متحول کند.
ایرانی که امروز شما میبینید، ایرانِ دوران قبل از انقلاب نیست. ایرانِ دوران قبل از انقلاب، یک کشورِ عقبمانده بود؛ یک کشورِ فراموش شده بود؛ یک ملتِ بیابتکار بود. با این همه استعداد، با این همه مواریث تاریخی، با این فرهنگ غنی، این ملت هیچ بروز و ظهوری نه در صحنهی علم دنیا داشت، نه در صحنهی سیاست دنیا داشت، نه در صحنهی فناوری دنیا داشت، نه حرف نوئی برای دنیا داشت، نه ابتکاری در زمینهی مسائل منطقه و مسائل دنیا داشت؛ تابع محض بود. در داخل کشور، بجز یک مناطق معدودی که مورد توجه مسئولان و سردمداران رژیم بود، بقیهی مناطق کشور دچار ویرانی و دچار ناآبادانی بود…
ایرانِ امروز این پیشرفتها را دارد؛ این کارها، این ابتکارات، این بروز جوانها در میدان علم و سازندگی و حضور قوی در همهی بخشها. این حرفها آن زمان وجود نداشت. کشور پیش رفته؛ این پیروزی است. انقلاب زنده ماند، نظام روزبهروز بارورتر و ریشهدارتر شد، ملت روزبهروز آگاهیاش بیشتر شد.
افول ارزشهای آمریکائی
در دنیا هیچ کس نیست که شک داشته باشد در این که آمریکا در این سی سال، بیش از سی رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهانی سقوط کرده؛ همه این را میبینند و میدانند؛ خود آمریکائیها هم به همین اقرار میکنند. همین سیاستمداران قدیمیِ کهنهکارِ آمریکائی، دولتها و دولتمردان فعلی را – که باید گفت دولتمردان و دولتزنان (!) فعلی را – مسخره میکنند که شما آمریکا را از آنجا رساندید به اینجا. راست هم میگویند؛ امریکا سقوط کرده. امروز هیچ دولتی در دنیا به قدر دولت آمریکا منفور نیست. اگر امروز دولتهای منطقهی ما و دولتهای دیگر جرأت کنند و یک روزی را به عنوان روز برائت و نفرت از دولت آمریکا معین کنند و به مردم بگویند در این روز بیائید راهپیمائی کنید، بزرگترین راهپیمائی تاریخ در دنیا اتفاق خواهد افتاد! این از موقعیت آبروئی آمریکا.
از لحاظ موقعیت منطقی و فکری آمریکا: بالاخره یک دولت و یک ملت متکی است به آن فکر و منطقی که ارائه میدهد. ملتها فقط با پول که در دنیا اعتبار پیدا نمیکنند؛ باید فکر و منطقی وجود داشته باشد. آمریکائیها میگفتند ما یک اصولی داریم – به قول خودشان – ارزشهائی داریم؛ ارزشهای آمریکائی. برای این اصول و ارزشها، در دنیا هی سر و صدا میکردند. امروز نگاه کنید ببینید وضعیت ارزشهای آمریکائی به کجا رسیده…
میشود اینجور نتیجهگیری کرد که قدرت آمریکا، دولت آمریکا، استکبار آمریکا که در مقابل ملت ایران قرار گرفته بود و این مبارزهی طولانی را از سال 32 با ملت ایران شروع کرده بود – که امسال سال 91 است – در این مبارزه، آن که شکست خورده، همان دولت مستکبرِ متکبرِ خودبزرگبین آمریکاست؛ و آن که پیروز شده، ملت سرافرازِ مصممِ مقتدرِ ایران است.
دیدار دانش آموزان و دانشجویان 10 /08 /1391
* آمریکا چه زمانی از دشمنی با ملت ایران دست خواهد برداشت؟
توطئهها ادامه پیدا خواهد کرد، تا یک مقطعی؛ آن مقطع عبارت است از اقتدار همهجانبهی کشور که این، کارِ شما دانشجوها، کارِ شما نسل جوان است. آن وقتیکه توانستید کشور را به اقتدار علمی و به اقتدار اقتصادی برسانید و آن وقتیکه توانستید عزت علمی را برای کشور فراهم کنید، آن روز البته توطئهها کم خواهد شد؛ مأیوس خواهند شد. تا وقتی به آن نقطه نرسیدهایم، منتظر توطئهها باید بود و آمادهی مقابلهی با این توطئهها باید بود. و إن شاء اللَّه هرروزی که بگذرد، شما قویتر خواهید بود، دشمن شما ضعیفتر خواهد شد و آن روزی که پیروزی نهائی نصیب ملت بشود، إن شاء اللَّه روز دوری نخواهد بود.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۲۴ /۰۹ /۱۳۸۷
* سرانجام مبارزهی تاریخی ملت ایران با دولت مستکبر آمریکا چه خواهد بود؟
ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است – کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یک سو، و طمعورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت امریکا از یک طرف دیگر – پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است. در این، هیچ تردیدی وجود ندارد. همهی قرائن این را نشان میدهند و تأیید میکنند. طبیعتِ سنن الهی هم همین است؛ یعنی غیر از این معنی ندارد. آن گروهی که طرفدار حقند اگر بایستند و اقدام بکنند، شکی نیست که بر باطل پیروز خواهند شد. سنتهای الهی در جهت تقویت حق است و انتظار طبیعی از جریان سنن الهی در تاریخ، اقتضاء این را دارد. ما هم داریم به تجربه این را مشاهده میکنیم.
بیانات در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع) ۲۸ /۰۵ /۱۳۸۶